چند روزیست جشنواره همدلی طلایی در شهر همیشه قهرمان رشت، اردو زده. رزق اول صبح امروزم دعوت شدن به این مجلس نورانی بود.
همه به محض ورود به کانون بسیج رشت با استقبال گرم پاگشا میشدند.
داخل راهروی کانون میزهایی تدارک دیده شده بود. قسمتی آقایان و قسمتی هم برای مادران و زنان مهرورز همیشه در میدان.
وارد که شدم صحنههایی بسیار زیبا میدیدم که ناخودآگاه یاد همدلی و مدد زنان و دختران سرزمینم در جنگ هشت ساله، پشت جبهه میافتادم.
امروز زنانی از همان جنس را در صف اهدای محبت دیدم که فضای کانون را پر از عطر و یاد خدا کرده بود و با افتخار درباره آنچه از طلای وجودیشان میخواستند ببخشند، صحبت میکردند.
یکی انگشتر آورده بود و یکی دو تا النگو ویک سکه گرمی و آن دیگری تنها گوشوارهاش را.. همه به صف مانده بودند و برادری یکی یکی طلاها را تحویل میگرفت و بر روی ترازو وزن میکرد و رسید میداد همراه با لوح تقدیری. هر چند خداوند از لحظهای که تصمیم گرفته شد از طلای پرزرق و برق دنیایی بگذرند اجر و وزنی به بلندایی که قابل وصف نیست برایشان حساب کرد و رسیدش را در نامه اعمالشان ثبت و ضبط کرد.
از مادری پرسیدم: چه چیزی اهدا کردید؟ گفت: حلقه ازدواجم و زنجیری که سالها بر گردنم بود.
گفتم: چه چیزی تو را مجاب بر دادنشان کرد؟ گفت: دستور آقا. من جانم را هم حاضرم بدهم طلا که چیزی نیست.
گفتم: این که حلقه را داده اید همسرتان مشکل نداشتند؟
گفت: اتفاقا از تصمیم من بسیار خوشحال شدند و تشویقم کردند.
و ادامه داد جایی که آقا فرمان دهد تعلل جایز نیست.
در میان همهی ریحانههای بهشتی، ستارگان درخشانی بودند که مثل همیشه میدرخشیدند، مادران و همسران و خواهران شهدا.
هر کدامشان به نیابت از دسته گلی که داده بودند نوری از جنس طلا اهدا میکردند.
بر روی دیوار تابلویی با پرچم فلسطین و لبنان تعبیه کرده بودند و سکههای اهدایی را به صورت ریسهای بر روی پرچم فلسطین آذین میبستند. قطعات طلا را هم یکی یکی بر پهنای پرچم لبنان سنجاق عشق زده بودند.
با فاصله که نگاه میکردی شده بود تابلو زرینی از ریسههای طلایی که از عنصر وجودی کسانی شکل گرفته بود که از طلای ۱۳، ۸،۶ و....گرمی خود گذشته بودند تا این اثر بر دیوار نقش ببندد.
و چه صحنه قشنگی بود وقتی زنان به نیابت آمده بودند به ایستگاه عاطفهها.
به نیابت از فرشتههای غایب، چون دوست نداشتند خودشان و نامشان جایی ثبت و ضبط شود و چه خوش معاملهای... گمنامان طلایی... سرهنگ امینی آماری در حین سخنرانی دادند که باعث خوشحالی و شعف همه شده بود.
گفتند: تا الان که در خدمت شما هستیم بیش از هفتصد گرم طلا و بیش از ششصد میلیون کمک نقدی و یک تن برنج از طرف مردم اهدا شده و این آمار فقط تا این لحظه هست.
بعد از برنامه دختران جوان به صف ماندن برای مصاحبه گرفتن از این بانوان رزمنده طلایهدار
زهرا برجعلیزاده
یکشنبه | ۱۳ آبان ۱۴۰۳ | استان گیلان -شهر رشت
پس از باران؛ روایتهای گیلان
eitaa.com/pas_az_baran