هر کس توی راهپیماییها و تجمعات اصفهان شرکت کرده باشد میداند مردم به ویژه خانمها زیاد اهل بلند شعار دادن نیستند. من یک عمر توی این شهر راهپیمایی رفتم امروز ولی اولین بار بود که همه بلند شعار میدادند و مشت گره کرده بودند از سر خشم. انگار همه چیز خیلی جدی شده بود.
محو شعار دادنها بودم اما باید یکجایی برای نماز پیدا میکردم. انگار خود مسئولین مصلی و ستاد نماز جمعه انتظار چنین جمعیتی را نداشته بودند برای همین موکت کم آمده بود. یک آن دوستم را دیدم، زیرانداز بزرگ آورده بود که اگر نیاز داشت استراحت کند، ۸ ماهه باردار است. زیر اندازش شد سجاده ۴ نفر. شربت معدهاش را درآورد که بخورد میگفت در این ماه معدهاش زیاد اذیت کرده. امام جمعه اما داشت درباره یک جنین ۹ ماهه که امروز بین شهدا بود حرف میزد. دوستم پرچم ایران را از داخل کیفش درآورد مرتب تا زده بود، باز کرد و انداخت روی لبه ای که به آن تکیه داده بود.
حالا در روزهای جنگ واقعیت شبیه یک سکانس نمادین در یک فیلم حماسی شده:
"روز-داخلی-مصلی"
نوزاد به دنیا نیامدهای که مادرش به پرچم ایران تکیه داده، برای تشییع شهیدی آمده است که تاریخ شهادتش دو هفته پیش از تاریخ تولدش است.
مهدیه محلوجی
ble.ir/ehzarism
جمعه | ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ | #اصفهان