چهار شنبه, 11 تیر,1404

ریزپرنده مقابل پرنده

تاریخ ارسال : سه شنبه, 27 خرداد,1404 نویسنده : زهرا شنبه‌زاده‌سَرخائی بندرعباس
ریزپرنده مقابل پرنده

یکی دوساعت قدم زدن از مجسمه‌لک‌لک‌های ساحل بندر تا یک کیلومتر آن‌طرف‌تر و دیدن کلی خوراکی خوشمزه گرسنه‌ام کرده بود امّا به خودم قول داده بودم به نیت تبرک فقط از موکب‌های مهمانی بزرگ غدیر شربت بخورم. موکب امام هشتم (ع) جوجه کباب می‌داد و چند موکب آن طرف‌تر بوی سوسیس بندری اشتهای نداشته‌ات را تحریک می‌کرد. تند تند عکس می‌انداختم و گاهی کوتاه با موکب‌دارها حرف می‌زدم. به حجم عکس‌هایم نگاه کردم و به خودم گفتم که بهتر است برگردم. آرام آرام از موکب‌ها دور شدم تا نزدیکی اسکله مسافربری شهید حقانی. حیفم آمد از المان زیبای آن عکس نگیرم مثلا ادای عکاس های حرفه‌ای را در آوردم. چندبار جایم را عوض کردم که متوجه نورهای قرمز رنگی در آسمان شدم که در لحظه نورهای زرد را از بین می‌برد. همزمان تعدادی زن و کودک را دیدم که با عجله در جهت خلاف موکب‌ها در حرکت بودند. از خانمی که دست دختر خردسالش را محکم گرفته بود پرسیدم: "اون جلو چه خبر بود؟" همان‌طور که از کنارم رد می‌شد گفت: "قبل شروع پدافند، بچه های انتظامی از مردم خواستند ساحل رو ترک کنن. الانم که می‌بینی." بدون ترس به آسمان نگاه کردم. یعنی جنگ این‌طوری شروع می‌شد؟ در خاطرات کودکی‌ام کلمه پناهگاه و صدای هواپیماهای جنگنده را خوب به خاطر داشتم امّا درک واضحی جز ترس نداشتم. درخواست اسنپم با پیام خطا روبرو بود و مجبور شدم مسافت طولانی راه بروم تا وسیله گیرم بیاید. همین که به خانه رسیدم فرزانه از بچه‌های موکب خادمین شهدا تماس گرفت و حالم را پرسید. بی‌حاشیه گفتم: "مراسم بهم خورد؟" از آن ‌طرف خط خونسرد جواب داد: "نه. مردم شروع کردن به شعاردادن. موکب‌ها هم هنوز دارن خدمات می‌دن. همه چیز آرومه!" دلم قرص شد به پرنده‌های ایرانی که با آن سرعت عمل اجازه‌ی فرود هیچ ریزپرنده‌ی اجنبی را در ساحل خلیج همیشه فارس ندادند. 


زهرا شنبه‌زاده‌سَرخائی

شنبه | ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ | #هرمزگان #بندرعباس خط ساحلی، مهمانی غدیر


برچسب ها :