چهار شنبه, 11 تیر,1404

زباله‌گرد!

تاریخ ارسال : شنبه, 31 خرداد,1404 نویسنده : محسن حسن‌زاده تهران
زباله‌گرد!

این شب‌ها تهرانِ درندشت را گز می‌کنیم دنبال قصه. دیشب، دوباره رفتیم گشت. ترک موتور، کوچه‌پس‌کوچه‌ها را زیگزاگ می‌رفتیم و چشم تیز می‌کردیم بل‌که چیز مشکوکی پیدا کنیم.

کارویژه‌ی دیشب، گشتنِ سطل‌های زباله بود.

ته هر کوچه، سر خم می‌کردم توی حجمی از بوی نامطبوعِ زباله‌ها و نور چراغ قوه‌ام را می‌انداختم توی آن مکعب‌مستطیلِ فلزی.

چند تا ماشین مشکوک هم دیدیم. به جز یکی‌ش، بقیه را گزارش دادیم. وسط یکی از خیابان‌ها به ماشینِ پنچرِ پارک‌شده کنار خیابان، مشکوک شدیم. نور چراغ قوه‌ام را انداختم توی ماشین و شوکه شدم. دم سحری، پیرمردی توی ماشینِ خاک‌گرفته خواب بود. بیدارش کردیم. گفت که توی همین ماشین، زندگی می‌کند. پلیس می‌شناختش.

چند ساعتی توی خیابان‌ها چرخیدیم و جایی ایستادیم تا موتورها نفسی بکشند.

بچه‌ها، قصه‌هایشان را ریختند وسط داریه.

یکی می‌گفت جمعی از پیرمردها را می‌شناسد که کارشان توی جنگ -وقتِ جوانی- خنثی کردن مین بوده. حالا که موهایشان سپید شده، دور هم جمع شده‌اند و تصمیم گرفته‌اند که بروند به جنگ بمب‌ها. می‌گفتند توی یک شب، دو تا بمب خنثی کرده‌اند. کاش بشود، یک شب بروم دم‌پر این پیرمردها.


صبح، دوباره زدیم به دل خیابان‌ها. جایی، چسبیده بیمارستان، چیزی خورده بود به زمین، جدول‌ها را شکسته بود و یک درخت را انداخته بود. هرچه بوده، از ساختمان روبرویی آمده بوده‌. احتمالا قصد داشتند بیمارستان را بزنند اما خطا رفته بود و به جای هدف گرفتن بیمارستانِ زنان، یک پیرزن، توی اتاق خوابش، آخرین نفس را کشیده بود.

جایی دیگر، یک ساختمان را زده بودند؛ نیمه‌شب. کار آتش‌نشان‌ها تمام شده بود. خیابان تقریبا خالی بوده. نیروهای امدادی، داشتند با طمانینه، کارشان را می‌کردند.

یکی از امدادگرها، هم‌راه لئو آمده بود. لئو سگ است؛ از نژاد ژرمن شپر. لئو این روزها، آدم‌های زنده را از زیر آوار پیدا می‌کند. امدادگر می‌گوید دیشب هم یک نفر را زنده پیدا کرده. رشته حرفمان را ادامه عملیات زنده‌یابی می‌بُرد.

دوباره می‌زنیم به دل خیابان‌ها.

تهران درندشت را گز می‌کنیم دنبال قصه.


محسن حسن‌زاده

ble.ir/targap

جمعه | ۳۰ خرداد ۱۴۰۴| #تهران

 

برچسب ها :