
همیشه دوست داشتم نقطهی شروع رود را از سرچشمه ببینم. پشت کوهی که چشمم را گرفته، بدانم چه خبر است؟ دره است یا نبض روستا دارد میزند؟ بدانم چه اتفاقی برای اولین بار در تاریخ ثبت شد؟
اولین نفری که شناسنامه برایش صادر شد زن بود یا مرد؟ اسمش چی بود؟ روزی که من به دنیا آمدم اوضاع جهان چطور بود؟ اطرافیان چه حال و روزی داشتند؟ هوا چقدر گرم بود؟ هرم خورشید مرداد، صورت کسی را سوزاند؟ برای اولین بار چه کسی گریهام را درآورد؟ خندهام را کی؟ حس بابا را بدانم وقتی که به پیشنهاد عمهخانم رفت اسمم را بزند توی شناسنامه.
شناسنامه؛ سجل یا برگهی هویت تکتک آدمهایی که روی زمین نفس میکشند. فکرش را کن؛ این انسجام اداری با چالشهای پیشِ پایش، مثل کمبود تراشه برای صدور کارت ملی، عریض و طویل و زمانبر است. یک قرن ازش گذشت.
تولد صدسالگی ادارهٔ ثبتاحوال کاشان مبارک.
بالاخره فهمیدم در سال ۱۲۹۷ اولین شناسنامه به نام فاطمه ایرانی در تهران ثبت شد. چه اسم و فامیل بامسمایی! جالبتر آنکه هفت سال بعدش کاشان — شهری که چند سالی است دوستش دارم — پیشقدم میشود در راهاندازی مقدمات ادارهٔ ثبت احوال. اولین سرشماری در اول تیر سال ۱۳۱۸ ش. انجام و شهر کاشان بهطور کامل منطقهبندی شد. الحق که این حرکت در زمان خودش خیلی کلاس داشته. بعد از کاشان، سرشماری در روز پنج مهر ۱۳۱۹ تبریز شروع شد. این حرکت در دیگر شهرها ادامه پیدا کرد. مثل کرمان، شیراز، اردبیل، یزد، اصفهان، همدان، کرمانشاه، رشت و بندرانزلی.
از برگهٔ هویت، سجل و شناسنامهٔ جلد قرمز رنگ تا کارت ملی هوشمند. عوامل این اداره در تلاش بودند برای ثبت حال آدمهای زندهی روی زمین. آدمهای زندهای که روی زمین خدا راه میروند، نفس میکشند، اما کسی نمیداند کدام عشق زندگی را میکنند، کدام با مریضی درگیرند، کدام از شکم گرسنهای باخبر است و کدام بیخبر؟ و هزار کدام دیگر.
نمونهای از ورق هویت، دیماه ۱۳۰۴؛ کاشان.
ملیحه خانی
سالروز تأسیس ثبتاحوال ایران و صدسالگی ثبتاحوال کاشان
چهارشنبه | ۳ دی ۱۴۰۴ | کاشان