چهار شنبه, 11 تیر,1404

سربند مردمی

تاریخ ارسال : شنبه, 31 خرداد,1404 نویسنده : ملیحه خانی کاشان
سربند مردمی

سه متر پارچه تِرِگال قرمز کف اتاق پهن بود. با خط‌کش فلزی اندازه‌گیری می‌کرد و با خودکار روی پارچه خط می‌کشید. ابعاد شش در یک متر و بیست سانت. نوارهای باریک‌باریک و یک اندازه.

با یک قیچی قرمز، جان باقی مانده را از تار و‌ پود ترگال ضخیم می‌گرفت. قیچی که انگار قبلاً موکت بریده باشد وظیفه‌اش را درست انجام نمی‌داد. ماست هم نمی‌برید چه برسد به پارچه! 

ولی تو بگو‌ خم به ابرو‌ آورد؛ نیاورد.


دست به قیچی و خیاطی‌ام خوب نیست. نشستم به تماشا.

تر و فرز بود. انگشتانش لای قیچی کُند، آخ نگفت. نوارهای آماده را فرستاد برای قسمت بعد.

دم و دستگاه نفر بعدی حرفه‌ای تر از اولی بود. چاپگر دستی‌ای ساخته بود؛ دیدنی. 

خودکار آبی پارس ایرانی را چپانده بود توی دو لایه ابر. خدا رحم کرد که لااقل شابلون لیزری، برش تر و تمیزی داشت.

ابداع این دستگاه چاپ دستی تلنگرم داد تا قبل از این به خاطر تحریم، ضعف‌ها ندید گرفته می‌شد. حالا که وسط جنگیم، کمتر ایراد بگیر. کار مردمی با همین چیزهاش قشنگه!


خودکار ابری را توی رنگ سفید فرو می‌کرد و جای جای شابلون جا می‌داد. 

برای آخر کار غلیظ‌تر از رنگ اکریلیک‌ وسواس داشت. سربندها را یکی یکی روی‌ میز می‌چید تا رنگ‌ها باهم قاطی نشود. 


ولی خودش گفت: کار اصلیم تازه شب شروع می‌شه‌. آن هم وقتی که همه خوابند باید راه بیفتم توی خیابان‌ها.


- آخه این دیگه چه کاریه؟ با این همه سر بندِ بلند می‌خوای چیکار کنی ؟

- چند روزه ذهنم درگیره. دیشب حوالی ساعت ۲ نیمه شب، از طرفی گرسنگی بهم فشار می‌آورد. از طرف دیگر درست نمی‌توانستم روی طرحم تمرکز کنم. قرمه سبزی سر شب مانده را که خوردم، سوخت جامد به موتور ذهنم رسید که سربند یا منتقم درست کنم و ببندم به پیشانی شهدای شهر.


توی دلم گفتم حالا شد! 

کله‌ات بوی قرمه سبزی میده که این بساط را راه انداختی!


ملیحه خانی

شنبه | ۳۱ خرداد ۱۴۰۴ | #اصفهان #کاشان


برچسب ها :