
امروز قرار بود کالج به مناسبت روز ملی بوسنی برنامهای بزرگ داشته باشد؛ برنامهای که بیست سال سابقه داشت و امسال سال بیست و یکمش بود.
تا ده روز قبل، برگزاری این جشن تقریباً لغو شده بود — آن هم به دلیل مشکلات مالی کالج. اما هفتهٔ قبل، معاون آموزشی و تربیتی شهردار شهرِ «ایلیاش»، شهردار را قانع کرده بود که این مراسم با این همه سابقه نباید تعطیل شود. شهردار هم بودجهٔ نسبتاً خوبی برای برگزاری آن اختصاص داده بود.
برنامه قسمتهای مختلفی داشت: هم مسابقه، هم اجرا و هم سخنرانی. از چند روز قبل به دیگر مدارس کانتون (استان) سارایوو نامه زده بودند و مسابقهٔ نقاشی و مقالهنویسی را اعلام کرده بودند. دانشآموزان باید ساعت ده صبح در کالج نقاشیهایشان را میکشیدند و مقالههایشان را مینوشتند.
برنامهٔ اصلی ساعت دو در سالن ساختمان بهار بود. پرچم کشورهای بوسنی، ایران و فلسطین در پیشانی سالن خودنمایی میکرد. در ابتدا سرود ملی بوسنی و سپس سرود ملی ایران نواخته شد و همه به احترام آن ایستادند. بعد مجری بوسنیایی برنامه به زبان فارسی و لهجهٔ بوسنیایی به ایرانیها خوشآمد گفت. رایزن فرهنگی ایران در کشور بوسنی، شهردار ایلیاش و یکی از فرماندهان جنگ بوسنی هم سخنرانان جلسه بودند. در بین آنها سرود نونهالان و تئاتر نوجوانان هم اجرا شد.
تا قبل از آن فکر میکردم بینظمی در برنامهها فقط مخصوص ایران ماست. اما وقتی در وسط برنامه چندین بار (شاید پنج یا شش بار) پایهٔ صندلیهای پلاستیکی شکست و در اواخر برنامه هم برق سالن رفت، فهمیدم این چیزها همهجای دنیا وجود دارد.
در مجموع، با همهٔ بالا و پایینهایش، مراسم قشنگی بود و در خاطرم ماند.
پانوشت ۱: با تمام وجود از خدا میخواهم که شما هم یک روز حس امروز من را تجربه کنید: حس غروری که هنگام نواخته شدن سرود ملی ایران و ایستادن مردم اروپا برای احترام به آن به من دست داد.
پانوشت ۲: صدایی که در فیلم میشنوید، صدای بارش شدید باران است.
ادامه دارد...
احمدرضا روحانیسروستانی
جمعه | ۳۰ آبان ۱۴۰۴ | بوسنی_سارایوو