چهار شنبه, 11 تیر,1404

سنگین‌ترین تحویل سال

تاریخ ارسال : دوشنبه, 04 فروردین,1404 نویسنده : طاهره نورمحمدی گرگان
سنگین‌ترین تحویل سال

یادم نمی آید هیچ تحویل سالی به سنگینی و حزینی امسال بوده باشد. 


هر آنچه تاکنون از هابیل و قابیل و یحیی و گهواره موسی و نیل شنیده‌ام؛

هر آنچه تا به‌حال از مرز باریک‌تر از موی حق و ناحق در محراب کوفه و گودی قتلگاه کربلا خوانده‌ام و...

هر آنچه از انقلاب و هشت سال دفاع و التهابات سال شصت، در هاله خاطرات بازیافته‌ام... 

همه را یک‌جا! در سال ۱۴۰۳ شاهد بوده‌ام؛ شاهد بوده‌ایم؛ شاهد بوده‌اند! 


هر سال اردیبهشت برایم نمودی خاص داشت؛ نمودی شیرین و سرشار از شهد زندگی. زیرا اردیبهشتی‌ام و زاده فصل جوانه‌ها؛ فصل عطرهای بهاری. اما اردیبهشت ۴۰۳ در پایان راه، رفیق نیمه راه شد و به یکباره، عطر و سرسبزیش رنگ دود و خاکستر گرفت.

از واپسین روز فصل جوانه‌ها در سال ۴۰۳ فهمیدم "دیزمار" کجای جغرافیایی ایران است. جغرافیایی که در میان صخره‌‌ها و لابلای شاخ و برگ‌هایش، از "حاج آقا هارداسان‌ها"یش هراس می‌بارید! همه تا صبح منتظر تکذیب خبرها بودیم! وای از آن لحظه‌ایی که خبرها تایید شد!...


دو ماه بعد...! 

چهار ماه بعد...! 

همینطور بعدترها...! 


ولی بیش از پیش! خیلی بیش از پیش! پشتمان گرم شد به دیده‌بانی چون حضرت آقا! به نفسش! به کلامش! 

او از قله و از هوای قله و از رنج راه می‌گفت، از اراده شیطان و از مژده‌ مقاومت وارثان زمین می‌گفت

از کلید رمزآلود درهای فرج می‌گفت... 


هوای تحویل سال ۱۴۰۴ پر است از هوای سنگین از دست دادن بهترین بندگان خدا! پر است از حزن ضربت خوردن مولا! اما از امید و از مقاومت و از "با علی بودن" هنوز پُرتر!


طاهره نورمحمدی

پنج‌شنبه | ۳۰ اسفند ۱۴۰۳ | #گلستان #گرگان


برچسب ها :