چهار شنبه, 11 تیر,1404

سهم ما از آنها

تاریخ ارسال : شنبه, 07 تیر,1404 نویسنده : مائده مهدوی تهران
سهم ما از آنها

کاروان آرام آرام پیش می‌رود تا به آزادی برسد.

اینجا، اقیانوس انقلاب است؛ همان که تا چند دقیقه پیش تکه‌هایی از قلب وطن را بدرقه کرده بود، و حالا به آهستگی آرام گرفته و از طلاتم افتاده است.

خیابان‌ها، بنرها، پوسترها و عکس‌ها، تبرک‌هایی‌اند برای مردم، و هر کسی با ولع در پی مرواریدی از این دریاست تا به یادگار برگیرد. مردی بالای سن ایستاده است و با میله‌ای، عکس‌ها را که مانند پازل نقشه ایران را شکل داده‌اند از بنر جدا می‌کند و به دست مردم می‌دهد. اما همه چشم به همان مروارید درشت دوخته‌اند. «عکس حاجی‌زاده را بده!» مرد، با طلبکاری می‌گوید: «آن مال دخترم است، به کسی نمی‌دهم.» و دخترک با لجبازی شیرین کودکانه‌اش همه را روشن می‌کند که از الان صاحب عکس شهید حاجی‌زاده است. اما غافل که این مروارید دور از دست است تا چیده شود. پدر ،پسر را روی شانه‌اش میگذارد. رقابت عجیبی برای تکه عکس در جریان است. 

دعوا بر سر عکس حاجی‌زاده است، برای تبرک. اما فقط چند روز مانده برای دعوا بر سر مرواریدی که نه برای تبرک، بلکه برای چیز دیگری است...

عکس‌ها یکی‌یکی مهمان خانه‌ها می‌شوند؛ می‌روند که در بلندترین نقطه دیوارها آویزان شوند. اما فقط چند روز باقی مانده... تا سری متبرک، نه بر دیوار، که مهمان تنور شود.


چه پارادوکس عجیبی‌ست؛ قصه مرواریدهای ما.

مرواریدهای ما به آزادی رسیدند… و ما ماندیم در قفس تنگ دنیا.


مائده مهدوی

شنبه | ۷ تیر ۱۴۰۴ | #تهران مراسم تشییع شهدای اقتدار


برچسب ها :