درست همان شب سنگین اتفاق افتاد. همان اولین شب سنگین هر سال را میگویم. شبی که تعطیلات تمام میشود. یعنی شب ۱۳ فروردین. همان شبی که دانشآموزان از روز اول نوروز آرزوی نیامدنش را دارند. گرچه آن سال هم که علما عید را تحریم کردند سنگینیاش دو چندان شده بود.
توی اهواز هیچ کس روز ۱۳ را بدر نکرد و منتظر شب ماند. همه خودشان را برای نماز به مسجد جزایری رساندند. هم انقلابیها هم چپیها و هم ساواکیها! داغ شهدای قم تازه داشت سرد میشد که خبر شهادت تبریزیها خشم مردم را از رژیم بیشتر کرد. حالا هم برای نشان دادن خشمشان، شب ۱۳ فروردین را که مصادف شد با چهلم شهدای تبریز برای بدرکردن انتخاب کردند.
بعد از نماز هادی غفاری رفت روی منبر. همه نوع ادبیاتش را میدانستند. ساواکیها هم برای همین جمع شده بودند. وسط سخنرانی لحظهای چراغها خاموش شد. اعلامیه بود که به هوا پرتاب شد. بعد از روشنی مجدد، ادبیات غفاری که تندتر شد، رئیس ساواک رفت جلو تا او را از سر منبر بکشد پایین. غفاری هم سرش دادی زد و تهدید کرد که به مردم میگوید از مسجد بیرونش کنند. یکهو جمعیت با شعارهای تند علیه رژیم از جایش برخاست و صحن مسجد را شلوغ کرد. غفاری را از لای جمعیت با لباس شخصی بیرون بردند. جمعیت هم شعارگویان بیتوجه به مأمورانی که مسجد را محاصره کرده بودند، خارج شدند.
ماموران رژیم که مثل همیشه منتظر شکار بودند، دست به کار شدند. تاریکی شب، سنگینی ۱۳ فروردین و قلبهای سیاه ماموران رژیم بزم سیاهی را تکمیل کرده بود. ابتدا ضربات باتوم شروع شد. چند نفری افراد را دوره میکردند. حلقه که تنگتر میشد زدن را شروع میکردند. بعضیها که جثه کوچکتری داشتند از لای دست و پاها فرار میکردند. کسانی هم که راه فراری نداشتند معلوم نبود ضربات باتوم چه بلایی بر سر و صورتشان میآورد...
توی همین بین هم صدای تیراندازی شور بزم را بیشتر کرد! سهم دانشآموزها در تیر خوردن بیشتر بود. صادق کرمانشاهی و ابوالحسن حسنزاده مجروح شدند اما تیری با اثابت به سر، یکی را درجا شهید کرد. او کسی نبود جز محمدتقی کتانباف دانشآموز ۱۷ ساله رشته ریاضی...
کتانباف تنها به جرم حمایت از شهدای تبریز، لقب اولین شهید تظاهرات در اهواز را گرفت و رژیم با به شهادت رساندنش علاوه بر به خاک و خون کشیدن مراسم چهلم، به همه فهماند که در حمایت از شاه با احدی سر سازگاری ندارد. حتی با یک دانشآموز ۱۷ ساله!
شب سنگین ۱۳ فروردین ۱۳۵۷ تمام شد و بالاخره همه دانشآموزان به مدرسه رفتند اما شاه و همه عوامل رژیم نمیدانستند که از آن شب به بعد تنها ۱۰ ماه در مقابل سیل مردم دوام میآورند. ۱۲ بهمن همان سال بود که امام با آمدنش به ایران بساط کل رژیم را برچید و مانع هدر رفتن خونهای به ناحق ریخته محمدتقیها در شبهای سنگین شد. یعنی همان یارانی که سال ۱۳۴۲ درون گهوارهها بودند...
علی هاجری
ble.ir/kelkkhiyal
چهارشنبه | ۱۳ فروردین ۱۴۰۴ | #خوزستان #اهواز