دوشنبه, 22 اردیبهشت,1404

شبِ دوم مهمانی خدا

تاریخ ارسال : چهار شنبه, 26 دی,1403 نویسنده : مائده اصغری مشهد
شبِ دوم مهمانی خدا

همان دخترانی که تا چند لحظه پیش، صدای خنده و شادی‌شان مسجد را کَر کرده بود، حالا با اشک‌هایشان برکت دهنده اینجا شده‌اند. حاج آقایِ مداحِ محل با استعانت از امام حسین علیه‌السلام از عشق و خون کربلا می‌گوید. می‌رود دَم درِ خانهٔ مادر و با سوز و گداز روضه می‌خواند. از آنجایی دردِ قلبم شعله‌ور می‌شود که فرزند‌ش‌ در رحم مادر می‌گوید: «انا غریب، انا عطشان!!!» و بار دیگر کرب‌و‌بلا مجسم می‌شود در ذهن بچه‌ها. 

«از حرم تا قتلگاه زینب(س) صدای می‌زد حسین(ع)

دست و پا می‌زد حسین(ع)، زینب(س) صدا می‌زد حسین(ع)!»

سن‌های معتکفین متفاوت است، از کودکی که تازه وارد مرحله خردسالی گشته تا جوانی که سال سوم و چهارم دانشگاه است، اما همه همراهِ آقای روضه‌خوان گریان‌اند و زمزمه می‌کنند. من در میان غبطه و اشک از اعماق وجودم می‌گویم: «مولایَ مولای...»


مائده اصغری

eitaa.com/gomnamradio

چهارشنبه | ۲۶ دی ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #مشهد

 

برچسب ها :