دوشنبه, 01 اردیبهشت,1404

شیخ عبدالمنعم

تاریخ ارسال : یکشنبه, 31 فروردین,1404 نویسنده : رقیه کریمی همدان
شیخ عبدالمنعم

بالاخره فرصتی شد و داستان شهيد شيخ عبدالمنعم مهنا را به عربی نوشتم. روحانی شهیدی که فكر می‌كنم اولين نماينده امام خمينی در لبنان بود. داستانش را از زبان نوه‌اش شنیدم. یعنی خودش این ماجرا را برای نوه‌اش تعریف کرده. 

سال ۶۱ با بقيه علما برای اجلاس مستضعفین به ایران می‌آید و دقیقاً همان روزها اسراییل به لبنان حمله می‌کند. بهترین فرصت برای آن‌ها پیش می‌آید که تکلیفشان را از امام خمینی مستقیماً بپرسند. بعد از بازگشت، توی روستای صدیقین حوزه علمیه کوچکی راه می‌اندازد که ظاهرش حوزه بود اما فقط حوزه نبود. پایگاهی برای مقاومت بود. روستای صدیقین آن روزها اشغال بود و صهیونیست‌ها بارها تلاش کردند نشانه‌ای پیدا کنن که این حوزه پایگاهی برای مقاومت است. اما موفق نشدند. چند باری توی مدرسه پنهانی مین کار گذاشتند. یک بار هم نصفه شب موشک از یک پنجره وارد شده بود و از یک پنجره دیگر بیرون رفته بود و داخل خانه منفجر نشده بود. بارها سعی کردند شیخ رو تطمیع کنند. یکبار حتی وزیر کهنه کار اسراییلی موشه آرنز بی‌خبر شخصاً به دیدنش می‌رود. روی میز شیخ یک مجله ایرانی با عکس شهدای جنگ ایران بوده که باعث وحشت موشه آرنز می‌شود. می‌گوید «می‌فرستیمت مسجد الاقصی زیارت. فقط کوتاه بیا»

شیخ جواب می‌دهد: «ما مسجد الاقصی می‌ریم و اونجا نماز می‌خونیم. اما بدون شما. این سرزمین آدم‌های زیادی به خودش دیده، مهم نیست این سرزمین الان دست کیه... مهم اینه که آخرش قراره دست کی باشه... ما به مسجد الاقصی می‌ریم. بعد از نابودی شما...»



شهید عبدالمنعم مهنا امسال روز اولی که جنگ در لبنان وسعت گرفت (معرکة اولى البأس) به همراه همسرش به شهادت رسید.


رقیه کریمی

eitaa.com/revayatelobnan1403

شنبه | ۲۳ فروردین ۱۴۰۴ | #همدان

 

برچسب ها :