چه دنیای عجیبی است بعضی از جوانترها گاهی به بزرگترهای خود میگویند «شما ما رو نمیفهمید. درک نمیکنید. اصلاً شما به اجبار با هم ازدواج کردید. چه میدانید عشق و عاشقی چیست؟»
با وجود اینکه لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد بیشتر متعلق به قدیمیهاست تا جوانها اما خب خام هستند و کم تجربه
احوال بعضی از شهدا مثل کتاب هاجر یا یادت باشد رو که میخونی میبینی خیلی از شهدا مجنونی برای خودشان بودهاند که همسرانشان با همان خاطرات، ایام بعد از شهادت را میگذرانند
اما امشب یه توفیق ویژه حاصل شد مادر شهید رضا عواضه داشت به قول جوانها از عاشقانههای دونفره پسر و عروسش میگفت:
رضا و معصومه به شدت عاشق هم بودند و طاقت دوری هم رو نداشتند به طوری که نگویم عروسم بگم دخترم معصومه لحظه ای رضا رو تنها نمی گذاشت با اینکه می تونستن زندگی مرفه ای داشته باشند اما سالها با ساده زیستی و عاشقانه زندگی کردند
می گفت معصومه ۱۰ روز قبل شهادتش به یکی از فامیل گفته بوده اگر ۵ فرزندم شهید شوند و به من بگویند ام شهدا برایم راحت تر هست تا بگویند همسر شهید اصلا نمی توانم فکرش را کنم
برای همین هم مادر شهید عواضه می گفت اول شهادتشان میگفتم خدایا کاش مادر بچه ها براشون مونده بود ولی بعد گفتم معصومه بدون رضا نمی تونست زنده باشه
برای همین هم تا لحظه آخر همدیگر را رها نکردند و باهم شهید شدند ...
ماه قبل با کسی صحبت کردم که در تغسیل و تکفین شهید سید حسن نصرالله و خیلی از شهدا حضور داشته تصویری از شهیده کرباسی و شهید عواضه بهم نشان داد و با اصرار تصویر را ارسال کرد تا الان تصویر را پخش نکردم تا امشب از پسر شهید و ایشان اجازه گرفتم.
آری آنها تا آخرین لحظه با شهادت در کنار هم عشق خود را به همگان ثابت کردند...
امیرحسین عباسی
eitaa.com/haj_abbas
جمعه | ۲۸ دی ۱۴۰۳ | #لبنان #بیروت