شنبه, 20 اردیبهشت,1404

عدالتی گمشده...

تاریخ ارسال : یکشنبه, 09 دی,1403 نویسنده : محمد عوض غزه
عدالتی گمشده...

شگفت‌زده شدم وقتی دیدم برخی از آشنایانم با اشتیاق منتظر حکم دادگاه لاهه هستند. بیش از صد روز است که ما در عمق جهنم به سر می‌بریم؛ هر بار که شدت سوختنمان کم می‌شود، دوباره بر آتشمان بنزین می‌ریزند. صد و دوازده روز گذشته و هنوز کورسویی از امید به دنیای لرزان دارید!  

عدالت از دادگاه لاهه نمی‌آید، نه از کاخ ملک عبدالله، نه از هتل سیسی و نه از هواپیمای عباس. حقیقت حالا برهنه‌تر از هر زمان دیگری است؛ آشکار مثل خون کشیده‌شده بر پیشانی خیابان‌ها، مثل چادرهایی که روی شن‌ها پخش شده‌اند، مثل گرسنگی‌ای که بر شکم کودکان سنگینی می‌کند، و مثل اندوهی که در چشمان این دختر کوچک زیبا موج می‌زند. حقیقت روشن است، اما دنیا کور شده است. عدالت تنها در دستان خداوند است، جلال او باد.  

دادگاه لاهه بخشی از نمایشی است که با جان ما بازی می‌کند. کسانی که در برابر کشتار جبالیا، قتل‌عام بیمارستان المعمدانی، و جنایت قبرستان خانیونس سکوت کردند، و کسانی که یک ماه پس از نسل‌کشی ما نشست اضطراری برگزار کردند، نمی‌توانند جنگ را متوقف کنند. تنها خداوند است که با حکمتی که خود می‌داند، می‌تواند این جنگ حقیر را متوقف کند.  

دلم برایت می‌سوزد، دخترکم. برای کودکی‌ای که از تو ربودند، برای رؤیاهای معصومی که وحشی‌گری گلوله‌ها آن‌ها را نابود کرد، برای چشمانی که آتش وحشت آن‌ها را ذوب کرد، و برای عمر کوتاهی که در چند ماه چندین برابر شده است.  

مرگ از ما سبقت گرفته است. ما را ببخش، دخترکم، اما آن‌ها را هرگز نبخش. در هر لحظه آن‌ها را لعنت کن، همه‌شان را، بلااستثنا. همه در قتل ما شریک بودند. شاهد مرگ ما و درماندگی‌مان بودند و برایمان کفن فرستادند، شاهد گرسنگی‌مان بودند و غذا فرستادند تا نگویند از گرسنگی مردند. و با این حال، ما از گرسنگی می‌میریم، بدون کفن می‌میریم، از سرما، از کمبود دارو، از غرق شدن در اندوه و شدت اشتیاق می‌میریم.  

ما از قهر، ضعف، تشنگی، خفگی و از همه چیز می‌میریم... حتی از خود زندگی.


محمد عوض

جمعه | ۶ بهمن ۱۴۰۲ | #فلسطین #غزه

قصهٔ غزه

gazastory.com/author/85

ترجمه: علی مینای

 

برچسب ها :