بدنهایشان میان خاکستر و دود به آسمان برخاست. زمینی که دلش از خون به سیاهی میزد دیگر طاقت به دوش کشیدن رنجهای مدفون شده را نداشت. آنها را دودستی تقدیم آسمان کرد. موذن از بلندگوهای مسجد با بغض فریاد میزد "دیگر هیچ یک از اهالی زمین یاریمان نمیکند. دیگر هیچ پناهی جز تو نمانده ای خدا" غزه، ای سرزمین درختهای زیتون، در قاب گوشی خودم فرسنگها دورتر دیدم که تو در گوشهای از این کرهی خاکی زیر خروارها خروارها موشک و ظلم به فراموشی دلهای غافل سپرده شدی. فصل شکوفه دادنت کی خواهد رسید از پس این زمستان آتشین که خاک تو را به خوابِ خون کشیده است؟ کی بیدار خواهی شد و شاخههایت جوانه خواهد زد در بهار آزادی؟
مائده گوهری
یکشنبه | ۱۷ فروردین ۱۴۰۴ | #خراسان_شمالی #بجنورد
راویراه؛ روایت خراسان شمالی
eitaa.com/raviraah