بیشتر اوقات خبرهای خوب یا بد جمعهها، که همه هستیم از زبان همسرم میشنوم آن هم قبل از آنکه هر دوی ما چند بار صفحات را زیر و رو کردهایم، تفاوتمان هم این است که او آرام و متین اخبار را میخواند و من هر خبری که میبینم و به نظرم عجیب است میخواهم برایش توضیح دهم با اینکه میدانم او قبل از من آن خبر را خوانده.
روز جمعه و خبر بد که گفتم یاد شهادت حاج قاسم میافتم.
اما این بار خبر خیلی عجیب است. خبر بدتر از چیزی بود که قبلها شنیده بودم. این بار هر دوی ما شوکه شده بودیم. نمیدانم چرا فریاد نزدم؟!
گوشیم را مجدد چک کردم و برای اینکه بچهها از صدای خودم و گوشیم از خواب بیدار نشوند سریع رفتم داخل اتاق.
منزل مسکونی خراب شده بود و کودکی در خواب زیر آوار. کودکی که به جای پتوی نرم حالا آوار رویش مانده بود. آن هم چرا در این روز، چرا در روز عید غدیر. هاج واج مانده بودم.
این تصاویر را نظیرش چند ماه قبل از مردم غزه و لبنان دیده بودم و حالا در روز عید ولایت و در ایران.
نمیدانم چرا دندانهایم را روی هم فشار میدادم و صفحه گوشیم را میدیدم.
قوم یهود اما این بار کور خواندهاید، این جا کشور امام زمان (عج) است، کشور دلیران و خاک شهداست پس ما را از مردن مترسانید.
حالا میفهمم چرا قوم یهود کینه حیدر دارد.
این بار با رمز یا حیدر تا نابودی کاملتان پیش خواهیم رفت.
یا حیدر
سیدهزهرا موسوی
جمعه | ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ | #کردستان #بیجار
حوزه هنری استان کردستان
ble.ir/art_kurdestan