پنجشنبه, 26 تیر,1404

ما اهل شمائیم

تاریخ ارسال : چهار شنبه, 25 تیر,1404 نویسنده : طیبه فرید شیراز
ما اهل شمائیم

دوستش داشتم. خیلی چیز بدیهی و ساده‌ای بود. آن قدر که شب عقدم قاب عکس خاتم او را بگذارم پهلو به پهلوی آینه وسطِ خنچه و اصلا خجالت نکشم که آدم‌های با کلاسی که هیچ نسبتی با این حرف‌ها ندارند مسخره‌شان بیاید... 

توی قاب آینه وسط خنچه تصویر دو نفر پیدا بود. من و مردی که داشتم زندگی‌ام را با او شریک می‌شدم و نزدیکترین آدم به ما که توی قاب خاتم نشسته بود و داشت نگاهش را می‌پاشید توی زندگی‌مان.

هیچ‌کس از من نپرسیده بود چرا او را دوست دارم!

من حتی خودم هم به چرایی‌اش فکر نکرده بودم. دو ماه قبل استاد وقتی سومین‌بار بازنویسی جستار روایی‌‌ام از «نرسیدنم به تشییع سید» را خواند پرسید «یک جای این متن بنویس چرا اینقدر دوستش داری! و منشاء این محبت کجاست»

و من برگشتم به تمام سال‌های پشت سرم نگاه کردم. یک دوست داشتن را از شش هفت سالگی دنبال خودم کشیده بودم به چله عمرم. آن‌قدر که روزی که شهید شد خانه جای ماندن نبود. زدیم به دل خیابان. حرم...

چندبار نزدیک بود تصادف کنیم. از بس مرد توی آینه چشم‌هایش پر اشک می‌شد و با آستین صورتش را پاک می‌کرد.

قاب خاتمم شکسته بود.

یک جوری که دیگر نمی‌شد بچسبانمش. عین بچه‌های مادر مرده دلتنگ می‌خواستم پایم را بکوبم به زمین و بلند بلند صدایش کنم. ولی بی‌تابی برای چهل ساله‌ها خیلی کار زشتی بود...

امشب داشتم جلد پانزدهم صحیفه نور را ورق می‌زدم. امام خمینی برای شهدای هفت تیر گفته بود «من به همه بازماندگان شهدا که باید بگوئیم همه ایران بازماندگان شهدا هستند تسلیت عرض می‌کنم»

داشت می‌گفت که آغاز این شهادت‌ها سال ۴۲ شمسی بوده و ادامه دارد و شهادت شهدا باعث فخر مظلوم‌های جهان خواهد شد!

من هنوز هم دلیل مشخصی جز همین کلیشه‌ها که می‌گویند او مرد خدا بود و محبت اولیاء به دل توده‌ها می‌افتد و ازین دست حرف‌ها ندارم اما وقتی صفحه شصت و سه جلد پانزدهم صحیفه را تمام کردم فقط یک جمله توی ذهنم مانده بود!

ما بازمانده نصرالله بودیم و او فخر ما بود...

امام داشت به ما تسلیت می‌گفت بدون اینکه از این حرفی بزند که چی شد که ما آمدیم در شمار بازمانده‌های شهدا. انگار برای امام هم دوست داشتن «آدمی مثلِ او» بدیهی بود. ادراک بدیهی دلیل ندارد.

انگار توی کلمات امام خمینی مرزها می‌شکست و شناسنامه‌ها بی‌اعتبار می‌شد.

ما اهل جایی بودیم که آن‌جا متولد نشدیم!

عین خیلی از آدم‌هائی که اهل جائی‌اند که در آن متولد نشدند.


طیبه فرید

ble.ir/tayebefarid

سه‌شنبه | ۲۴ تیر ۱۴۰۴ | #فارس #شیراز


برچسب ها :