نمیدانم بار چندمی بود که به روضه الحوراء میرفتم. حتی یادم نیست چند سال پیش بود. فقط میدانم که دوست نویسندهام زینب و پسر کوچکش حسن کنارم بودند. روضه الحوراء بیشتر شهدایش در سوریه شهید شدهاند و شاید برای این است که نام حضرت زینب را روی آن گذاشتهاند "روضه الحوراء". شنیدهام این روزها روضه الحوراء پر شده است از شهید و شاید جا ندارد دیگر.
قبر این شهید را اولین بار آنجا دیدم. نمیدانم چرا قبلا متوجه آن نشده بودم؟ حسن پسر کوچک دوستم زینب پرسید
- مامان این شهید چرا سنگ قبر نداره؟
این را که گفت تازه فهمیدم که این قبر با قبر شهدای دیگر فرق دارد. برای خودم هم سوال شد. واقعا چرا سنگ قبر نداشت؟ یادداشت بالای سر قبر را خواندم. نوشته بود «تا وقتی که قبر حضرت زهرا پیدا نشده است نمیخواهم که سنگ قبر داشته باشم. شهید محمد رباعی.» شهید کم سن و سال مقاومت. زینب برای پسر کوچکش میگفت. میگفت بعد از محمد شهدای دیگری هم همین وصیت را کردند... و من مات عکس شهید محمد شده بودم. هنوز محو عکس شهید بودم که شنیدم حسن پسر کوچک دوستم زینب گفت
- مامان من هم وقتی شهید شدم نمیخوام سنگ قبر داشته باشم... مثل محمد
رقیه کریمی
eitaa.com/revayatelobnan1403
پنجشنبه | ۱۵ آذر ۱۴۰۳ | #همدان