چهار شنبه, 11 تیر,1404

مثل یک دوست

تاریخ ارسال : چهار شنبه, 09 آبان,1403 نویسنده : سیده زینب نعمت‌الهی شیراز
مثل یک دوست

مامان گفت رفتیم سپاه آباده استقبال تابوت محسن. گفت عمه فاطمه خیلی بی‌قراری می‌کرد، خودم آرامش کردم. گفتم: بچم شهید شده. مبارکمون باشه. شهادت که بی‌تابی نداره. دشمن شادمون نکن. 

من نبودم. ندیدم. من خیلی به استقبال کسی نرفته‌ام. چه برسد شهید. نمی‌دانم چطور پای تابوت باید بین دلتنگی و افتخار جمع بست. امشب هم صدیقه بانی خیر شد آمدم. ماشین را که پارک کرد، بسته‌ی دستمال را گرفت جلوم. به شوخی گفت بردار می‌دونم خیلی گریه می‌کنی. خندیدم و جدی گفتم: امشب خستم. اصلا گریه نمی‌کنم.

ورودی سالن انتظار کسی نبود، پیچ سالن را که رد کردیم دیدیم جماعتی منتظر نشسته‌اند. صدای مداحی توی سالن پیچیده بود. چند نفری شاخه‌ی رز آفتابگردان و گلایل دستشان بود. بعضی گ‌ها با بچه‌ی کوچکشان آمده بودند. این‌ها زرنگ‌های شهر بودند که یک طوری بالاخره استقبال امشب رزقشان شده بود. خیلی‌ها اطلاع نداشتند و الا می‌آمدند. مثل همیشه مسئولان شهر انگار توی یک حالت غافلگیری مواجه شده بودند با مسئله. حتی یک بنر هم از معصومه توی فرودگاه نبود. مسافران بقیه‌ی پروازها بی خبر از همه جا پا توی سالن که می‌گذاشتند، با دیدن جماعت و شنیدن صدای مداحی، تازه باید می‌افتادند دنبال شناسایی موقعیت. چند باری هی ساعت ورود تغییر کرد و نهایتا یک و نیم شب دوباره تیم خادم الشهدا، به حالت استقبال رسمی ایستادند. من معصومه را ندیده بودم. تا همین هفته‌ی قبل هم حتی اسمش را نشنیده بودم. ولی پا توی سالن که گذاشتم وجودش را مثل یک دوست احساس کردم. دلتنگش شدم و زور اشک چشمم به خستگی چربید. معصومه به من نزدیک بود انقدر که توی آن دو سه ساعت انتظار مدام خطابش قرار دادم. مدام دلم تنگ شد برای لبخند روی صورتش. مدام دعا کردم برای صبوری خانواده‌اش. 

هواپیما که نشست، اول پدر و مادرش و بچه‌ها آمدند. با قدم‌های محکم رفتند سمت جایگاه. بدون اینکه کسی زیر بغل‌هایشان را گرفته باشد. مهتدی را که از نزدیک دیدم، با آن آرامش نشسته روی صورت، رو کردم سمت تابوت پیچیده توی پرچم ایران. خواستم معصومه دعا کند برای عاقبت بچه‌هامان. که مثل بچه‌های خودش "ما رایت الا جمیلا" شوند. دلشان وسیع شود مثل مهدی. توی اوج دلتنگی، فکر کنند به خدا و راه مستقیمش. دستشان نلرزد و علم مبارزه را محکم‌تر توی دست بگیرند.


سیده زینب نعمت‌الهی

چهارشنبه | ۲ آبان ۱۴۰۳ | استان فارس - شهرشیراز

 


برچسب ها :