دوشنبه, 12 خرداد,1404

محل تولدت را دیدم

تاریخ ارسال : پنجشنبه, 08 خرداد,1404 نویسنده : حمیده کاظمی مکه
محل تولدت را دیدم

پیامبر رحمت! محل تولّدت را دیدم... کتابخانه‌ای بود بی‌نام و نشان! نه تجلیلی، نه تبلیغی و نه نام و نشانی از اینکه تو در این نقطه متولّد شدی! مسلمانان بی‌تفاوت از کنارش رد می‌شدند، بدون آن‌که بدانند از کنار چه جایی گذشتند. اما خورشید خدا، دُرُست از پشتِ جایی که تو به دنیا آمدی بیرون آمد. چه طلوع زیبایی! وقتی این عکس را گرفتم به این موضوع توجهی نداشتم. مثل بی‌توجهی‌ام به طلوع‌هایی که خواب بودم. و عکس‌هایی که خدا از خواب‌هایم گرفته. تعداد طلوع‌هایی که در عمرم دیده‌ام خیلی خیلی کمترند از تعداد روزهایی که صبح کردم...

چقدر این عکس را دوست دارم. خدا خودش گفت فلک چرخان نیست مگر به محبت شما! خورشید تابان نیست مگر به محبت شما! بگذار تمام تلاش‌شان را بکنند تا آثار شما را گم‌نام و بی‌نشان جلوه دهند. نمی‌توانند نورت را که همه‌ی جهان را دارد می‌گیرد خاموش کنند. فقط نمی‌دانم چرا این قدر ساکت‌اند مسلمانان؟ چرا بعد از نماز بلند صلوات نمی‌فرستند؟ چرا سرشان توی کار خودشان است؟ چرا نمی‌دانند آن‌ها باید روی زمین آقایی کنند؟ چرا از کنار محل تولدت بی‌تفاوت رد می‌شوند؟ دلم روشن است فرزندت می‌آید! خیلی زود!

روزی تو خواهی آمد...

از کوچه‌های باران...

تا از دلم بشویی...

غم‌های روزگاران...

جاءالحق و زهق الباطل...

حمیده کاظمی

ble.ir/jostarestan

چهارشنبه | ۷ خرداد ۱۴۰۴ | #عربستان #مکه



برچسب ها :