اولین شبی بود که میخواستم به هئیت بروم؛ ساعت گویای ۹ شب بود که از خانه زدم بیرون. غرق خیابانهای عزاداری شده بودم که در شب بوی محرم الحرام را میدادند...
۱۰ دقیقه بعد به هئیت رسیدم. خودم را به قسمت زنانه رساندم. فضایی باز بود و فرشهایی نقشِ بر زمین که دور خیمهی عقیله بنیهاشم علیهالسلام حقله زده بودند.
گوشهی دیوار عکسی توجهم را جلب کرد. قاب عکسی که کودکان دورش جمع شده بودند و شمع روشن کرده بودند. حدسم درست بود.
یادبود مزار شهیدی بود؛ شهیدی که نه پاسدار بود نه ارتشی، نه دانشمند بود نه مهندس، اصلا سنی نداشت که کارهای باشد، او فقط به دوماهه بودنش محکوم شده بود.
کجایند آنهایی که میگفتند: با مردم ایران کاری ندارند...
سیده حدیث حسینزاده
جمعه | ۲۰ تیر ۱۴۰۴ | #کردستان #بیجار
راویان رسا
ble.ir/ravayatrasa