چهار شنبه, 11 تیر,1404

مرام ایرانی

تاریخ ارسال : یکشنبه, 01 تیر,1404 نویسنده : سعیده مظفری سمنان
مرام ایرانی

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود.

دهه‌ی شصت، ایران در جنگ بود و حاکمیت برای اینکه جلوی احتکار و قحطی و نابرابری عرضه را بگیرد؛ بین مردم کوپن پخش می‌کرد. کوپن روغن، گوشت، برنج و بقیه‌ی اقلام ضروری. قیمت آزاد اجناس خیلی گرانتر از قیمت کوپنی در می‌آمد. به خاطر همین برای مردم به خصوص قشر ضعیف اهمیت داشت. 

زن و شوهر همه جا را زیر و رو کردند تا کیف مخصوص کوپن‌های را پیدا کنند. در گنجه، کل خانه، راهی را که در خیابان طی کرده بودند و همه جا را گشتند ولی نبود که نبود. از اینکه کیف کوپن‌‌ها را گم کرده بودند غصه‌ی‌شان گرفت. مگر یک طلبه چقدر در می‌آورد که بتواند گوشت و برنج آزاد بخرد؟ 

از آن طرف، مردی در خیابان یک کیف پیدا کرد. انتظار داشت وقتی کیف را باز می‌کند؛ کارت شناسایی‌ای پیدا کند تا کیف را به صاحبش برگرداند. تا چشمش به کوپن‌ها افتاد، نگران حال صاحب کیف شد. بندگان خدا آن همه کوپن را یک جا کم کرده بودند.

گذشت و گذشت دیگر تاریخ خرج کردن کوپن‌ها به سر رسیده بود و طلبه‌ی جوان و زنش امیدی به پیدا کردن کیف نداشتند. دیگر همه چیز تمام شده بود. مردی که کوپن‌های را پیدا کرده بود؛ سر و کله‌اش پیدا شد. دست طلبه را گرفت و با خود به خانه‌‌اش برد. وقتی رسیدند؛ مرد در کمد را باز کرد و روغن، برنج و بقیه‌ی جنس‌های کوپنی را جلویش چید. «والا حاجی من کیف کوپن‌ها رو پیدا کردم ولی تا شما رو پیدا کنم خیلی طول می‌کشید. اینا رو خودم رفتم تو صف براتون گرفتم.»

سال‌ها گذشته و دیگر مزه‌ی آن برنج و جنس‌ها از زیر زبانشان رفته ولی خاطره و طعم معرفت مرد در آن شرایط هنوز هم در ذهن‌شان مانده.

سی چهل سالی گذشته. امروز دوباره ایران در جنگ است. جنس‌ها کوپنی نشده ولی معرفت مردم ایران مثل همان دهه‌ی شصت، مثل همان مرد کوپنی هنوز پابرجاست.

دیدن مردمی که خودشان را به سختی می‌اندازند تا خدمتی به هموطنشان بکنند برای امروز و دیروز نیست. مردم ایران همیشه با معرفت‌ بوده‌اند. 


سعیده مظفری

ble.ir/varaghkahi

چهارشنبه | ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ | #سمنان



دانلود فایل مرام ایرانی


برچسب ها :