با مادرم نشسته بودم پای تلویزیون. مستندی از سید حسن را نشان داد. زیرنویس فارسیش را برای مادرم توضیح دادم. افسوس خوردیم. دوربین رفت به گذشته. سید جوان بود با ریشهای سیاه و عینک دور مشکی. از عمق جان میخندید. حوالی سال ۱۹۹۷ بود؛ درست یک روز بعد از شهادتِ پسرش سید هادی. اسرائیلیها وقتی سید هادی و همراهانش را شهید کردند، پیکرها را دزدیدند. پیکر سید هادی یک سال بعد همراه شهدای دیگر به لبنان برگشت. آخرین شهیدی که منتقل شد، سید هادی بود. با بقیه شهدا تشییع و با همانها تدفین شد. همه فرزندان، سید حسن بودند. این، خواستِ سید بود.
امالبنین مجلسی
یکشنبه | ۵ اسفند ۱۴۰۳ | #قم