وارد حیاط ساختمان بزرگ و تاریک حسینیه میشویم.
جلوی درب یکی از بچههای حزبالله که مسئول حراست ساختمان است جلوی سید را میگیرد
و سید هم او را در آغوش میگیرد.
زیر نور کم فروغ حیاط، سید را که عمامه ندارد میشناسد و با لبخند ما را همراهی میکند.
یک طبقه برای خانمها و یک طبقه ویژه برادران؛
تعداد زیادی در طبقات اسکان داده شدهاند.
از حیاط داخل حسینیه آقایان را نگاه میکنم.
جمعهای چند نفره که دور یک چراغقوه جمع شدند و گفتگو میکنند.
حیاط همکف با پله به حیاط پائین متصل میشود.
وارد حیاط پائینی میشویم.
آشپزخانه یا همان موکب حضرت رقیه مشهد در همان حیاط پائینی است.
وضعیت نور اینجا بهتر است.
میزی وسط حیاط است.
تنها بچههای مشهد نیستند که کار میکنند؛ حتی نوجوانان سوری و لبنانی هم با اشتیاق در حال کار هستند.
شام یک غذای لبنانی است.
برخلاف برخی از آشپزخانهها که قیمه عراقی و قورمه سبزی درست میکنند، این آشپزخانه غذای لبنانی طبخ میکند.
شام امشب ترکیبی است از مرغ، سیبزمینی همراه با ترشی با طعم مورد پسند لبنانی.
از دقت و سلیقهشان خوشم میآید. یاد این روایت میافتم که مومن بر اساس میل و خواست خانواده غذا میخورد نه میل و سلیقه خودش.
از آنجا که لبنانیها برادر عزیر ما هستند سلیقه آنها بر سلیقه ما مقدم است.
اولین شرط حضور در جبهه مقاومت این است که از سلیقه و میل خودت دست برداری.
بچههای مشهد از بین همه آشپزهای خوب مشهد آشپزی را آوردهاند که آشپز یکی از هتلهای مشهد است.
هتلی که محل رفت و آمد زوار لبنانی است.
سید مهدی خضری
eitaa.com/khezri_ir
شنبه | ۱۹ آبان ۱۴۰۳ | #سوریه #دمشق