چهار شنبه, 11 تیر,1404

مگه مثل شما بیکارم؟!

تاریخ ارسال : چهار شنبه, 04 تیر,1404 نویسنده : بوشهر
مگه مثل شما بیکارم؟!

- نگاه کنین چی نوشته؟! حمله به بوشهر و خروج مردم از شهر.

لبخندی زدم و گفتم: «حیف که نمی‌شه از این گوشه از ساحل فیلم گرفت».

مردم ریخته بودند توی آب و شنا می‌کردند.


با بچه‌های تیم رفته بودیم سمتِ پارک تی‌وی. ورزش همیشگی را انجام دادیم. بعد رفتیم آب تنی. ساحل حسابی شلوغ بود؛ رفتیم سمتِ دیوارهای اداره بندر که خلوت تر باشد. 


بعد از آب تنی هنوز تا اذان وقت داشتیم. هندونه‌‌ای گرفتم. نشستیم به خوردن و گپ زدن.

امین اصرار داشت ماجرای شنیدن حمله‌ی اسرائیل را برایمان تعریف کند.


- دیشو ساعت ۴ دِدَم زنگ زد. خونه‌شون تهرونه. تند تند حرف می‌زد. تو خوو و بیداری فهمیدُم می‌گه: «جنگ شده، تهرون رو زدن.» پُرسش کردُم: «شما سالمین؟ شوهرت؟ بچه‌ها؟» گفت: «ما خوبیم.»


قاچ بزرگ هندوانه برداشت و شروع کرد به خوردن. همه منتظر بودیم بقیه‌ی ماجرا را تعریف کند. سکوتش طولانی شد. بچه‌ها گفتند: «خب؟»

گفت: «خو بعدش خداحافظی کردُم و گرفتم خوسیدم. فکر کردین مث شما بیکارم خبرای پرت و پلای مجازی بخونم. ملت بی‌خیال رختن تو اُو. تو مجازی می‌گن شهر متروکه شده.»


محمد بلندهمت

سه‌شنبه | ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ | #بوشهر

شناشیر؛ رسانه مرکز روایت استان بوشهر

ble.ir/shenashir_bu


برچسب ها :