تابهحال به مجلس عزای تازه دامادی که چند روز دیگر میخواست ۲۵ ساله بشود رفتی؟
نشانی دقیق خانهشان را نداشتم و حدس میزدم از صدای شیون اهل خانه و مهمانان بتوانم پیدایش کنم.
سر کوچه که رسیدم بنر تصویر شهید نصب شده بود جلوتر رفتم، دیوار خانه ای که با پارچه نوشته های عرض تسلیت پوشیده شده بود را دیدم، و جلوی راهپله خانمی راهنمایی کرد به طبقه دوم بروم.
خبری از صدای شیون نبود کسی در این خانه ضجه نمیزد کسی صورت نمیخراشید.
من امروز در مراسم وداع با شهید میلاد ملک جلوههایی از صبر و ایمان را به چشم شاهد بودم.
سمیرا سادات امامی
سهشنبه | ۳ تیر ۱۴۰۴ | #سمنان #شاهرود
راوی شو؛ روایتهای شاهرود