انگشتهایش میرفت روی خمیر و خشم جا میانداخت روی چانههای نان. بغض نداشت. خبر شهادت برادرش را همین چند دقیقه پیش شنیده بود. دستش اما هنوز توی خمیر بود. نمیخواست مردم معطل نان بمانند.
قدیمیها میگفتند نان شاطری را بخورید که ذکر از دهانش نمیافتد. قدیمیها اما طعم نان با ذکر "مرگ بر اسرائیل" را نچشیده بودند.
شبنم غفاریحسینی
چهارشنبه | ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ | #اصفهان
مجموعه ادبی روایتخانه
ble.ir/revayat_khane