روایت خاطرهای از خرداد ۱۴۰۳؛ مراسم تشییع شهدای خدمت در قم:
در میان جمعیت توجهام جلب دختر خانمی شد که پشت سر تشییع به سرعت قدم برمیداشت و قرآن کوچکی را مقابلش گرفته بود و آرام آرام میخواند و اشک میریخت...
دست خودم نبود این چند روز تا صدای قرآن به گوشم میرسید یا کتاب قرآن را میدیدم بغضم میگرفت...
صدایش زدم یک لحظه صبر کن خانم!
به آرامی نگاهم کرد چشمانش سرخ شده بود و از خستگی راه رنگی هم به رخسار نداشت.
پرسیدم «حالتون خوبه!؟»
گفت: «از وقتی خبر شهادت را شنیدم حال درستی ندارم امروز هم نهار درستی نخوردم ترسیدم به تشییع نرسم. چند باری هم گیج رفتم ولی دلم میخواهد با پای پیاده تا جمکران بروم.
خیلی کلافه هستم
من جا موندم از زیارت شهدا!»
با تعجب گفتم: «الان شما که در تشیع شهدا حضور دارید؟»
- من دلم میخواست کنار ماشین شهدا بودم ولی شلوغی جمعیت اجازه نمیده برم جلوتر زیارت کنم. با خودم گفتم قرآن بخونم کمی دلم آروم بشه، هم نوری بشه برا بدرقه راهشون...
گذاشتم به حال معنوی خودش باشد
غبطه خوردم از حال شهداییاش
به قران دستش نگاه کردم
یاد مظلومیتهای قرآن افتادم
به روزهایی نه چندان دور
به این کتاب عزیز و مقدس ما توهین کردند
مدعیان حقوق بشر دنیا در سکوت بودند و بعضا طرفداری هم میکردند...
خبر سوزاندن و توهین به کتاب قرآن را که از رسانهها میشنیدم و میدیدم سر تا پا میسوختم
همه مسلمانان غصهدار بودند...
مساجد حسینیهها تلویزیون فضاهای مجازی غم سوزاندن قرآن این معجزه خداوندی را همراه داشتند.
در همین اوضاع مظلومیت قرآن، شهید سید ابراهیم در سازمان ملل مقابل تمام نمایندگان کشورهای جهان، شجاعانه کتاب قرآن را نشان داد؛
به حق یکی از زیباترین صحنههای ریاست جمهوریاش بود که اگر نسلهای بعد بپرسند او چطور رئیسجمهوری بود؟ در جواب همین یک دقیقه طوفانیاش در دفاع از قرآن عزیز کافی است.
«قرآن هرگز نمی سوزد
ابدی است
تا زمین، زمین است
و زمان زمان،
باقی است
آتش توهین و تحریف حریف حقیقت نخواهد شد.»
صدیقه فرشته
سهشنبه | ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ | #اصفهان #کاشان