چهار شنبه, 11 تیر,1404

همه با هم یک خانواده‌ایم!

تاریخ ارسال : سه شنبه, 03 تیر,1404 نویسنده : مبینا کشمیر ورامین
همه با هم یک خانواده‌ایم!

جمعیت خانواده‌ی پدری من زیاد است؛

۱۰ تا خواهر و برادر که حالا خودشان هر کدام چندتا بچه داشتند.

هر کسی عقاید مخصوص به خودش را دارد؛ از نظامی و انقلابی داریم تا برانداز و مخالف نظام.

همیشه حسرت توی دلم بود؛ کاش ما در یک موضوع سیاسی وحدت داشتیم تا بتوانیم کنار هم خوشحال یا غمگین شویم.


عید غدیر بود؛ درست فردای حمله.

 ناهار رفتیم منزل پدربزرگ.

حقیقتا با ترس وارد شدم. چون دلم نمی‌خواست بشنوم کسی از حمله به ایران (به عقیده آنها جهوری اسلامی) خوشحال است. به پدر و مادرم گفتم: «لطفا وقتی رفتیم اونجا بحث سیاسی نکنید. من تحملش رو ندارم.»

رفتیم داخل و نشستیم. همه آمده بودند. وقت ناهار سفره پهن کردیم.

در کمال تعجب یکی از اقوام که کاملا مخالف همه جوره‌ی این انقلاب است و به گفته‌ی خودش تلویزیون را تحریم کرده، رفت و تلویزیون را روشن کرد. همان لحظه سخنرانی آقا پخش می‌شد. بدون اینکه شبکه را عوض کنپ شروع کرد به نگاه کردن.

با صدای تلویزیون کم کم بحث داغ شد. همه شروع کردند به گپ زدن و من شوکه بودم از فضای حاکم!

صدای آدم.ها و قاشق چنگال‌ها در هم پیچیده بود.

اما یک چیز مشخص بود؛

«اسراییل بیجا کرده که به وطن ما دست درازی کرده و ما جلوش می‌ایستیم.»

دلم گرم شد!

گرم از اینکه در جامعه‌ی کوچک منزل پدر بزرگم وحدت شکل گرفته.

برعکس هر زمان دیگری که همیشه دو جناح برای بحث وجود داشت. اما حالا برای اولین بار همه یک صدا داشتند؛ شبیه وقت‌هایی که یک مشکل توی خانواده پیش می‌آمد و از کوچک و بزرگ پشت هم درمی‌آمدیم تا حلش کنیم.

آن روز به من ثابت شد که شاید تو کشور ما اختلاف نظر باشد اما پشت همیم چون همه‌ی ما یه خانواده‌ایم.


مبینا کشمیر

شنبه | ۳۱ خرداد ۱۴۰۴ | #تهران #ورامین

پاراگراف؛ روایت‌های مردم ورامین

eitaa.com/paaraagraaf


برچسب ها :