طبق معمول آقای قربانعلیزاده مدیر حوزه هنری، آرام و قرار نداشت. با چند برگه و خودکارِ لای انگشت داشت برنامههایش را بالا و پایین میکرد. وارد اتاق مربع شکلی شدم که دور تا دورش صندلی کرم رنگ بود و سه تا یکی میز شیشهای در جلوی صندلیها. برعکس جلسههای معمول، این بار نسبت تعداد خانمها یک به ده بود. با دیدن تک و توک صندلی خالی، فهمیدم خیلی هم دیر نکردم. عکاسها دو تا دوربین روی سه پایه، وسط اتاق کاشته بودند. یکی از عکاسها، دوربین دیگری به دست داشت و حاضر و آماده بود تا موقعیتها را در لحظه شکار کند.
نوبت خاموشیهای سراسری رسیده بود به محله امام جمعه شهر. از پنجره پت و پهن، نور کم جانِ هوای ابری پخش میشد کف اتاق.
راس ساعت ۵ برق آمد. چراغها روشن و حاجآقا حسینی؛ امام جمعه کاشان وارد اتاق شد. اول با خانمها سلام و علیکی کرد و خوش آمد گفت. بعد یک به یک دور چرخید و با مردها دست داد.
جلسه با قرائت قرآن شروع شد.
مدیر حوزه هنری با اجازه از حاجآقا جلسه را به دست گرفت. کابل تلویزیون پنجاه اینچ دفتر حاجآقا وصل شد به لپتاپ مدیر حوزه هنری. فیلمی از تاریخچه حوزه هنری پخش شد. قرار بود چند نفر از هنرمندها، خودشان را معرفی و وظیفه هنریاشان را شرح بدهند.
بای بسم الله را هنرمند خانم شروع کرد. مدیر هنرستان سوره بود. با آب و تاب از فضای آموزشی گفت که برای دخترهای هنرمند شهر فراهم کرده و از چالشهای تربیتی این سن و سال.
وسط صحبتهای رفت و برگشتی حاجآقا با مدیر حوزه هنری، آقای عکاس مدام جابهجا میشد. از این گوشه اتاق میرفت به زاویه روبهرویی و دکمه شاتر را چیلیک میزد. تند و سریع از این پلان میپرید تا بتواند در نمایی بسته قاب هنری بسازد. دستش را نرم و هلالی میچرخاند و فیلمهای ده ثانیهای میگرفت.
چشمم به هنرنمایی عکاس بود و گوشم به صحبت هنرمندها.
یکی از هنرمندهای نگارگر، برای معرفی طرح تذهیبش، ریز به ریز معنی و مفهوم هر کدام از نمادهای کار شده را توضیح داد. از دیو و شیطان گرفته تا فرشته، سرو، شیر، گل و مرغهای سرخ و صورتی. حاج آقا با حوصله همه را گوش کرد. از گره چینیهایی گفت که نماد قطره خون شهداست و به طور اتفاقی تعدادش برابر شده با تعداد شهدای کاشان. این هنرمند گفت در سطح شهر آتلیه استاندارد برای نمایش آثار هنری کم داریم. اگر راه دارد ترتیبی بدهید یکی از مکانهای شهرداری که بلا استفاده افتاده و خاک میخورد را برایمان درنظر بگیرند.
هنرمند بعدی از عوامل انیمیشن بنیامین، رویاشهر را معرفی کرد. فیلم جدیدی که به زودی میآید روی پرده سینما.
هنرمند خطاط در رشته نسخ ایرانی، از پیشرفت کارش طی سالهایی گفت که با همت و پشتکار توانسته به درجه استادی برسد. او هم دنبال جایی برای نمایش آثارش میگشت.
در آخر نوبت رسید به پیشکسوت هنر تئاتر و نمایش. صدایش میلرزید. بغض داشت. مثل پدری مهربان از دیروز گفت. نگران نگرش امروزیها بود. دل گرفته بود از تغییر فکر و نگاه بعضی هنرمندها. همینجا بود که عکاس برای زوم روی چهره سوژهاش مجبور شد کف اتاق چهار زانو بزند.
هنرمند پیشکسوت، بغضش ترکید که چرا بعضی جاها اثر هنر انقلاب اسلامی دارد کمرنگ میشود و ما الان دور هم نشستهایم به بهانه هفته هنر انقلاب اسلامی؟ هنرمند میآفریند و خلق میکند، کاری شبیه کار خدا. اما باید مواظب باشیم در این کار خدایی، ادعای خدایی نکنیم.
نزدیک به دو ساعت از زمان جلسه داشت میگذشت که مردی قدبلند و اتوکشیده، هراسان وارد اتاق شد. به آقای قربانعلیزاده اشاره کرد وقت تمام است. همزمان با آمدنش صدای صوت قرآن از حسینیه بغلی بلند شد.
شمارش معکوس برای پایان جلسه.
نوبت به حاجآقا حسینی رسید. در حد دو سه دقیقه به چند نکته اشاره کرد.
«شاکر باشید که خدا به شما نعمت هنرمندی را داده. اهل شکر باشید تا مشمول آیه و قَلیلٌُُُ عبادیَ الشَّکور نشوید. دنیا، دنیای جبههبندی حق و باطله! هر چه به ظهور نزدیک میشویم این دست و پا زدنها زیاد میشود. شیطان از خدا تا روز قیامت مهلت گرفت ولی خدا تا وقت معلوم به او مهلت داد. وقت معلوم هم زمان ظهور است. به بیانیه گام دوم انقلاب عمل کنید. این نقشه راه، هفت توصیه و بند مهم دارد. این هنری که خدا به شماها داده و دیگران ندارند را با هنرتان عرضه کنید. مخصوصا بند هفتمش؛ سبک زندگی دینی. یادم هست روزی که با اعضای کنگره شهدای کاشان به دیدار رهبری رفتیم، برای ایشان خطی از وصیت شهید جواد شعار را خواندم. شهید خطاب به همسرش گفته؛ اولین جملهای که به فرزندم یاد میدهی مرگ بر ضد ولایت فقیه باشد. همانجا رهبری گفتند این جمله با گذاشتن اسم شهید روی کوچه به دست نمیآید مگر با انجام کار هنری. البته کاشان این هنر را دارد که ارزشها را در قالب هنر منتقل کند.
خداحافظی حاجآقا تمام نشده بود که آقای عکاس گفت لطفا عکس دسته جمعی.
ملیحه خانی
شنبه | ۲۳ فروردین ۱۴۰۴ | #اصفهان #کاشان دیدارهنرمندان با امام جمعه کاشان