راهنمایی که بودم، در مدرسه ایثار، تقدیرهای شاگرد اولها را میگذاشتند ۱۲ اردیبهشت و در همان روز معلم، از دانشآموزهای برتر علمی و پرورشی و... تقدیر میکردند.
معلم پرورشی خوشذوقی داشتیم. چون روز قبل از روز معلم، روز کارگر هست، از پدران کارگری که دخترهایشان تقدیر میشدند هم دعوت میکرد و از این پدران کارگر تقدیر میشد.
پدرم که کارگر بنا بودند، هر سه سال دعوت شدند و قبل از اینکه من جایزه بگیرم، به پدرم هدیه دادند.
چقدر کیف میکردم. پدرم هنوز هم از آن تقدیر یاد میکنند.
بزرگداشت پدر بود، بسیار جاری، روحدار، غیرمناسکی و غیرمناسبتی. بزرگداشت پدر بود، دقیقاً در لحظهای که دخترش ممکن بود حس کند به موفقیتی رسیده؛ دقیقاً همان لحظه باید ریشههای موفقیت را نشانش میدادند بدون اینکه سخنرانی کنند.
همان لحظه، موقعیتی فراهم بود که میتوانست دست پدر، ریشههای موفقیتش را ببوسد.
همان لحظه بود که میکروفن دست پدر کارگر داده میشد تا برای معلمها و دانشآموزها سخنرانی کند.
بزرگداشت کار و کارگری بود و کارگر. در مدرسهای که زیر پونز نقشهی مشهد بود و چه بسا آرزوی بعضی در تحرک اجتماعی، این بود که مثل پدر و مادرش نشود و از قضا این آرزو را به توصیهٔ پدر و مادرش در ذهن شکل داده بود.
و این نگرانکننده بود برای نظام ارزشهای تربیتی و باید اصلاح و دقیق میشد.
خدا حفظ کند پدر عزیزم را.
خدا حفظ کند آقا را که پدر عزیز همهمان هستند.
خدا رحمت کند همه پدران آسمانی را و سر سفره امیرالمؤمنین علیهالسلام مهمانشان کند.
رقیه فاضل
@rq_fazel
دوشنبه | ۲۴ دی ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #مشهد