حاجعلی انگار در چرخ و فلک به دنیا آمده. همه جا یک دست میچرخاند به رتق و فتق امور، گاهی در دیگ برنج نذری، گاهی میچرخد دور کبک و جوجهها و جایی برای تفریح بچهها درست میکند.
گاهی دست میچرخاند در خیمه کربلا و موکبداری میکند. حالا باز آبگردان را برداشته و شربت میسازد و میریزد در تانکری که همیشه برای زائران اربعین پرش میکرده در مسیر مشایه؛ ولی این روزها با وانت میچرخد در شهر تا برای مردم در صف بنزین و نان یا در تظاهرات خشم و نصر جمعهها شربت بگرداند.
نگاه میکنم به تانکر زائر ارباب، چقدر عاشق حاجعلی ایست. شاید آرزو میکرد که کاش کربلا بود. امروز کربلای مبارزه با اسرائیل است. شربت شهادت این بار صف بنزین را چه دلنشینتر میکند.
اکرم نصراللهی
جمعه | ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ | #مرکزی #اراک
رسام؛ روایتسرای استان مرکزی
ble.ir/Rasam_markazi