شنبه, 20 اردیبهشت,1404

چهل مومن

تاریخ ارسال : دوشنبه, 13 اسفند,1403 نویسنده : مریم حمیدیان اصفهان
چهل مومن

دختر بچه دبستانی بودم. با تقلید از بزرگترها نماز شب می‌خواندم. برای دعا و استغفار چهل مومن، توی دفتر یادداشت صورتی‌ام، اسم کسانی که دوست داشتم را می‌نوشتم.

اول امام خمینی و دوم امام خامنه‌ای.

سومین نفر سید حسن نصرالله. در عالم بچگی او از قوی‌ترین مردهایی بود که می‌شناختم. با آن چهره نورانی و محاسن مشکی یکی از چندین ستاره آسمان کودکی‌ام بود‌. من بزرگ شدم و سید محاسنش را در راه ضعیف کردن آل یهود سفید کرد. برای رژیم غاصب خطر بزرگتری شد. برای من هم مرد قوی‌تر.

یکی از مردهایی که ظهور را روزها جلوتر می‌اندازند.

او با تمام وجودش، سرنوشت جهان را برای آمدن منجی تغییرداد.

شاید ماموریتش در بین ما تمام شده‌ باشد و حالا کارهای بزرگتری باید انجام دهد.

او اکنون میان ما نیست.

امشب باید موقع دعا برای سومین نفر بگویم: "اللهم اغفر شهید نصرالله"

و دعا برای یک شهید، غبطه به جایگاه اوست.

مدد و یاری از نفس پاکی است که حالا در غیب آسمان و زمين بسط ید دارد...

چه احمق است صهیونیسم که خیال می‌کند با ریختن خون پاکان جایگاهش محکم می‌شود؟

ریشه یهود سست است و خون پاکان عالم برنده!

این خون‌ها یهود را از ریشه می‌زند...


مریم حمیدیان

یک‌شنبه | ۵ اسفند ۱۴۰۳ | #اصفهان

 

برچسب ها :