چهار شنبه, 11 تیر,1404

کاش می‌شد کاری کرد

تاریخ ارسال : جمعه, 06 تیر,1404 نویسنده : سحر مظفری سمنان
کاش می‌شد کاری کرد

حدودهای ۸:۳۰-۹ شب بود. کانال‌های خبری را بالا پایین می‌کردم. تهران، تبریز. دلم گرفته بود. کاش الان دهه شصت بود. کاش می‌توانستم من هم کاری کنم. در مسجد خانم‌ها را جمع کنم و آموزش نظامی ببینیم. یا برای جبهه نان بپزیم و سبزی پاک کنیم. ولی... هیچ. جنگ ۲۰۲۵ هم مدرن شده‌است مثل خیلی چیزهای دیگر. همین مقایسه‌ها بی‌انگیزه‌ام کرده بود. دینگ دینگ پیامک هم تاثیری بر حالم نداشت. ولی محتوایش چرا. «سفره‌دار اهلبیت(ع)سلام؛

باتوجه به حملات اخیرهموطنان زیادی ترک منزل کرده ومیهمان جاده‌های استان هستند

همت کنیم وبقدر لقمه‌ای، میهمانشان کنیم.»

این پیام جرقه‌ای را در دلم روشن کرد. یعنی من هم می‌توانم کاری بکنم؟ با همسرم و بچه‌ها حاضر شدیم و رفتیم تا توی شهر دوری بزنیم و ببینیم چه خبر هست. یعنی واقعا به کمک ما نیازی هست؟

در شهر دوری زدیم. هرچه که پیش رفتیم پلاک‌های غریبه بیشتری می‌دیدیم. در نزدیکی میدانی یکی از دوستانمان را دیدیم. دبه‌ای ۴۰لیتری پر از شربت در کنارش بود. با ساندویچ‌هایی دست پیچ. خنکای شربتش درد غربت را از دل هموطنانمان بیرون می‌کشید.

هم‌صحبتش که شدم متوجه شدم خودجوش این کار را کرده. من و همسرم هم تصمیم گرفتیم فردا شب همین کار را بکنیم. ولی ما هم تنها بودیم. نه وقت داشتیم و نه امکانات. ولی گفتیم در حد خودمان گاز پیک‌نیکی می‌گذاریم و برای مهمانانمان نیمرو درست می‌کنیم. هرچه فکر کردم دیدم تنهایی نمی‌چسبد. به چندتا از دوستانم پیام دادم. قرار شد آنها هم با پیک‌نیکی‌هایشان به ما بپیوندند.

«وقتی به این زودی چندتا همراه پیدا کردیم، چرا به آدم‌های بیشتری نگیم؟ چرا امکانات و نیروی بیشتری رو با خودمون همراه نکنیم؟» این فکری بود که با خودم کردم. صبح با یکی دو تا خیریه‌ای که می‌شناختم، تماس گرفتم. قرار شد یکی پخت غذا را به عهده بگیرد. یکی بهمون فضا بدهد که ساندویچ درست کنیم. یکی هم نیروهایش را در اختیارمان بگذارد.

به همین راحتی و با همراهی آدم‌هایی از جنس مهربانی و همدلی ۶۰۰ساندویچ فلافل تهیه شد. همان شب اینها را بین مهمانانمان پخش کردیم. به لطف خدا امشب هم میزبان مسافران عزیزی بودیم.

خدا را شکر. وقتی که لبخند هم‌وطنم را می‌دیدم که عشق و همدردی ما را با هر لقمه‌ای فرو می‌دهد، دلم گرم می‌شد که من هم توانستم کاری بکنم.


سحر مظفری

پنج‌شنبه | ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ | #سمنان

خشت پنجم؛ روایت سمنان از جنگ

ble.ir/kheshte_panjom


برچسب ها :