چهار شنبه, 11 تیر,1404

کاوه برگشته بود

تاریخ ارسال : چهار شنبه, 28 خرداد,1404 نویسنده : حمیده عاشورنیا رشت
کاوه برگشته بود

زمانی‌که بلشویک‌ها به خاک ایران تجاوز کرده بودند بانو "نیمتاج سلماسی" در سال ۱۳۰۹ قطعه‌ای به نام "کاوه" سرود که به این شرح است:


"ایرانیان که فرّ کیان آرزو کنند/ باید نخست کاوه‌ی خود جستجو کنند

مردی بزرگ باید و عزمی بزرگتر/ تا حل مشکلات به نیروی او کنند

ایوان پی شکسته مرمت نمی‌شود/ صدبار اگر به ظاهر وی رنگ و رو کنند

شد پاره پرده‌ی عجم از غیرت شما/ اینک بیاورید که زن‌ها رفو کنند

نسوان رشت موی پریشان، کشیده صف/ تشریح عیب‌های شما مو به مو کنند

دوشیزگان شهر اُرومی گشاده رو/ دریوزه‌ها به برزن و بازار گفتگو کنند

بس خواهران به خطه سلماس تاکنون/ خون برادران همه سرخابِ رو کنند

نوحی دگر بباید و توفان دیگری/ تا لکه‌های ننگ شما شستشو کنند

آزادگی به دسته شمشیر بسته است/ مردان هماره تکیه خود را بدو کنند

قانون خلقت است که باید شود ذلیل/ هر ملتی که راحتی و عیش، خو کنند"


روایت شده وقتی ملک‌الشعرای بهار این شعر را شنید از شدت هیجان از جایش برخاست و شروع به قدم زدن کرد.

تمام دیروز که خبر غلط زیادی اسرائیل و تجاوزش به خاک کشور را شنیدم‌؛ تمام دیروز که یکی‌یکی قطعیت به شهادت رسیدن فرماندهان و پیش‌مرگان نظامی و علمی‌مان اعلام می‌شد؛ تمام دیروز که عکس آوار و هم‌وطن بی‌گناه زیر بلوک و خرده‌سنگ‌های خمپاره خورده را وسط تهران می‌دیدم. تمام دیروز که بند‌بند وجودم تلفیقی از اندوه، خشم و انتقام بود، تمام دیروز که از انفعال سیستم دفاعی و نظامی وامانده و سرخورده بودم، شعر نیم‌تاج بانو را زمزمه می‌کردم و می‌گفتم: "کجایی کاوه، کجایی؟"


تا این‌که دیشب رهبر مقتدر ایران خاطرمان را از باز پس‌گیری حیثیت ملی‌مان جمع کرد.

ورق برگشت. صبح امروز وقتی حاصل مشت انتقاممان را در قاب تلوزیون دیدم، انگار کاوه برگشته بود. انگار تمام خون‌های خشک‌شده‌ی لای ورق‌های تاریخ، تازه شده بود. انگار رجعت آزادگان این خاک رسیده بود. قلب پوکیده‌ام را به خواهش و دعایی که وعده حق است تسلا دادم:

"الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین"


حمیده عاشورنیا

شنبه | ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ | #گیلان #رشت

پس از باران؛ روایت‌های گیلان

ble.ir/pas_az_baran


برچسب ها :