دوشنبه, 23 تیر,1404

کدام موشک‌؟

تاریخ ارسال : یکشنبه, 22 تیر,1404 نویسنده : شبنم غفاری‌حسینی اصفهان
کدام موشک‌؟

خبرها یکی‌یکی می‌آمد و مثل پتک می‌خورد توی سرمان. گیج بودیم و خواب‌آلود. شب مثل همیشه با خیال راحت خوابیده بودیم و صبح، آفتاب‌نزده فکر کرده بودیم همه چیزمان را از دست داده‌ایم. مگر می‌شد دوباره قامت راست کنیم؟! توی جنگ با صدام هم یک‌دفعه این همه فرمانده باهم و یکجا شهید نشده بودند که حالا. چشم باز کرده بودیم و در لحظه ده‌ها فرماندۀ رده‌بالای نظامی و دانشمند هسته‌ای‌مان را از دست داده بودیم. هواپیماها و موشک‌هایشان آمده بودند تا وسط تهران. تا خود خود تجریش و خراسان و محلاتی. همه چیز تمام شده بود. جنگ با اسرائیل که شوخی‌بردار نبود. از وقتی یادمان می‌آمد اسرائیل هم‌ردۀ امریکا بود برای همۀ مردم دنیا. آن‌ها جهان اولی بودند و ما جهان سومی. اسرائیل همانی بود که همۀ کشورهای عربی هم نتوانستند از پسش بربیایند. پنجاه‌و‌هشت سال پیش، وقتی کشورهای عربی عزمشان را جزم کردند که جلوی رژیمی نوپا بایستند، همان وقتی که هنوز رگ گردنشان برای آزادی اعراب فلسطین باد می‌کرد و هرکدامشان یک ارتش آزادی‌بخش داشتند، شش روز بیشتر نتوانستند دوام بیاورند. اسرائیلی که قدمتش از آن‌ها خیلی کمتر بود، هنوز نوپا بود و قدرتش تثبیت نشده بود، چنان طومارشان را در هم پیچید که آرمانی به نام آزادی فلسطین را بوسیدند و کنار گذاشتند. اشغال صحرای سینا، غرب رود اردن، ارتفاعات جولان و قنیطره و تسلط بر خلیج عقبه و کانال سوئز همه در همان چند روز اتفاق افتاد. 


انگلیس و بعد امریکا و بعدتر همۀ کشورهای اروپایی مثل آلمان و فرانسه چنان پشتش درآمدند و تجهیزش کردند که دیگر کسی خواب جنگ با اسرائیل را هم نبیند. اسرائیل نه‌تنها برای ما، که برای همۀ مردم دنیا قوی و شکست‌ناپذیر بود؛ چرا که ابرقدرتی مثل امریکا پشتش بود و لابی بزرگ و قدرتمند اقتصادی یهودی دنیا.


آن شب پیش چشم‌هایمان گنبد آهنینش آمد و هواپیماهای F35 و خوی وحشی‌گری‌اش. دنیایی از ابهام خزید لای سلول‌های مغزمان؛ آینده ای مبهم. آن روز پشت سرهم فقط اخبار شهادت می‌شنیدیم که مدام تازه می‌شد. سیستم پدافندی‌مان را چنان هک کرده بودند که به گفتۀ خودشان برگرداندنش حداقل سه‌چهار روز طول می‌کشید. ما قرار بود در این سه‌چهار روز از نقشۀ جغرافیا خط بخوریم. همه چیز با هم جور در می‌آمد: کشتن همۀ فرماندهان رده بالا، آسیب شدید ساختار دفاعی و نظامی، ناتوانی دفاعی در برابر موشک‌ها و پهپادها؛ و تمام. ما چطور می‌توانستیم دوام بیاوریم؟ ما، یعنی فقط خودمان؛ خودِ خودِ تنهایمان. 


با لات محله هم که دعوایت شود و ناغافل زیر مشت و لگدش بمانی، طول می‌کشد تا به خودت بیایی و دستت را بگیری سر زانویت و بلند شوی و بخوابانی زیر گوشش. هنوز بیست‌و‌چهار ساعت نشده، نور قرمز پدافندهامان نشست وسط آسمان و صدایش پیچید توی شهرهایمان. موشک‌ها توی لانچرها جا گرفتند. ما ناباورانه سامانۀ پدافندمان را پس گرفتیم و جلوی صدها موشک و پهپاد و ریزپرنده ایستادیم. هنوز یک روز از جنگ نگذشته، موشک‌هایمان از آسمان اصفهان و لرستان و خوزستان گذشت و آسمان عراق و سوریه و اردن و لبنان را رد کرد تا به مقصد رسید. مقصدش حیفا و تلاویو بود.


کدام موشک‌ها؟ همان‌هایی که سال‌ها قبل وقتی رونمایی می‌شد خیلی‌ها باور نمی‌کردند و می‌گفتند «ماکت» است. شاید حق داشتند. آنها دستِ خالیِ ما را جلوی صدام دیده بودند. ما همان‌هایی بودیم که زمان پهلوی بهمان می‌گفتند ژاندارم منطقه ولی اختیاری از خودمان نداشتیم. سرلشکرهامان جلوی سرباز امریکایی پا می‌کوبیدند و شاه‌مان چاره‌ای نداشت جز اینکه یک روز سربازهایمان را بفرستد به جنگ ظفار، وسط جنگ اعرابی که هیچ ربطی به ما نداشتند و یک روز ویتنام، مقابل کسانی که همۀ دنیا می‌دانستند بی‌گناهند. ارتشی که جز F14 هیچ میراث به دردبخور دیگری برایمان نگذاشت. نه تانکی، نه توپخانه‌ای و نه موشکی. آن هم در میانۀ جنگی که صدام اطلاعات جبهۀ ما را از امریکا می‌گرفت. «وفیق سامرایی» بعد از جنگ در کتاب خاطراتش نوشته بود عکس‌های سازمان جاسوسی امریکا چنان دقیق بود که ما حتی تعداد گونی‌های سنگرهای ایرانی را می‌توانستیم بشماریم. کی؟ چهل سال پیش وقتی نه ماهواره‌ای بود و نه هوش مصنوعی. 


جنگ ما با صدام، جنگ کلاشینکف و ژ3 بود با تانک و موشک و هواپیما. جنگ هیچ بود در برابر یک دنیا فناوری و تکنولوژی. آن‌ها به‌روزترین تانک‌ها و موشک‌ها و هواپیماها را داشتند و ما معطل سیم خاردار و گونی بودیم برای درست‌کردن سنگر. تازه‌انقلاب‌کرده‌هایی که هنوز دولت درست‌و‌درمانی نداشتیم و آدم‌های به‌درد‌بخور و مؤثرمان را هم یکی‌یکی و چندتا چندتا توی شهرها می‌زدند؛ وطن‌فروش‌ها می‌زدند. ما با همین‌ها جلوی صدام ایستاده بودیم. صدام و امریکا و اسرائیل. صدام و فرانسه و آلمان و انگلیس. صدام و کشورهای عربی. موشک‌های پنج‌متری و هفت‌متری که می‌خورد توی کوچه‌های سه‌متری و دو‌متری‌مان فهمیدیم باید برویم دنبال ساخت موشک. دنبال فناوری‌ای که مال خودمان باشد تا احتیاجی به مستشار خارجی نداشته باشیم که سر بزنگاه رها کند و برود. افتادیم دنبال مهندسی معکوس. ما بچه‌های اول دبستانی‌ای بودیم که می‌خواستیم ظرف چند سال دکترای تخصصی بگیریم؛ و گرفتیم. ساخت موشک شد همۀ فکر‌ و ذکر حسن طهرانی‌مقدم‌ها. در مرحلۀ اول موشک‌های عراقی اصابت‌کرده را بررسی می‌کردند. کم‌کم رایزنی‌هایی شد و توانستند از لیبی چند موشک اسکاد بی بخرند. مدتی بعد هم طهرانی‌مقدم و گروهش به سوریه رفتند تا دربارۀ سامانۀ موشکی آموزش‌هایی ببینند. 


سال ۱۳۶۴ همه جمع شدند توی خط تا اولین موشکی که ساخته بودند را آزمایش کنند. بردش پنجاه‌شصت کیلومتر بیشتر نبود. طهرانی‌مقدم گفته بود گرای مقرّ عراقی‌ها را بدهند تا موشک را روی آن‌ها تست کنند. دل توی دلشان نبود. آمادۀ شلیک بودند که یک‌دفعه صدای انفجاری بلند آمد و هرکدام به طرفی پرت شدند. خون از سر‌و‌رویشان می‌چکید. موشک همان‌جا روی سکو منفجر شده بود. 


ما همان‌هایی هستیم که اولین موشکمان کنار پایمان منفجر شده بود و حالا موشک‌هایمان داشت دوهزار کیلومتر آن‌طرف‌تر به هدف می‌خورد. چه کسی در تمام دنیا فکر می‌کرد آسمان اسرائیل نفوذپذیر باشد؟ اسرائیلی که قوی‌ترین سامانه‌های رهگیری و پدافند را دارد.    


موشک‌های ما چندین لایه سپر دفاعی را رد کرده‌اند و رفته‌اند تا قلب تلاویو. از رادارهای ناوهای جنگی امریکا در خلیج فارس گذشته‌اند، پایگاه‌های نظامی امریکا در عراق را رد کرده‌اند، منطقۀ دفاع هوایی اردن و هواپیماهای F35 امریکا را در آنجا پشت سر گذاشته اند، از تیررس ناوهای جنگی امریکا در دریای سرخ بیرون آمده‌اند و در تیررس پایگاه‌های هوایی انگلیس و ناوگان امریکایی در دریای مدیترانه قرار گرفته‌اند و از همه‌شان گذشته‌اند. به همۀ این‌ها اضافه کنید سامانۀ پدافند هوایی پاتریوت و سامانۀ پدافند پیکان ۳ و ۴ که موشک‌های بالستیک را خارج از جو رهگیری و منهدم می‌کنند؛ و سامانه تاد که فقط در امریکا و اسرائیل وجود دارد.

موشک‌هایمان از همه این‌ها که گذشته‌اند تازه رسیده‌اند به گنبد آهنین و فلاخن داوود: قوی‌ترین سپر دفاعی در دنیا، محصول مشترک دو ابرقدرت؛ ابرقدرت‌هایی که چون خودشان موشک‌سازند سیستم‌های رهگیری‌شان دقیق است و قوی. 


چند نفر به یک نفر؟! و ما فقط خودمان هستیم. خودِ خودِ تنهایمان.


ما گنبد آهنین و فلاخن داوود نداریم اما پدافندمان پهپاد هرمس ۹۰۰ را زده است که غول پهبادهای دنیاست و چند هواپیمای F35 افسانه‌ای را. می‌دانید که؟ سهامش سقوط کرده. تا قبل از آتش‌بس، اسرائیلی‌ها جرئت نمی‌کردند از پناهگاه‌هایشان بیرون بیایند. برقشان قطع شده بود. آژیر قرمزشان هک می‌شد و فریاد «خیبرخیبر یا صهیون» می‌شنیدند. روی گوشی‌هایشان پیامک می‌رفت که با دست‌های خودتان قبر خودتان را کنده‌اید و آن‌ها به خودشان می‌لرزیدند. 


پارک فناوری و زیرساخت سایبری‌شان موشک خورده. پالایشگاه حیفا و ستاد لجستیک و پایگاه هوایی‌شان در نواتیم را زده‌ایم. کارخانۀ شیمیایی‌شان در نقب و سایت راداری‌شان در جولان از بین رفته، بئرالسبع را با خاک یکی کرده‌ایم و چه جاهایی که دیگر وجود خارجی ندارد و اسرائیل در سانسور خبری گمشان می‌کند.


این‌ها اما مهم نیست. مهم این است که موشک‌های ما از پسِ چهل سال تحریم، از قوی‌ترین لایه‌های دفاعی دنیا گذشته است و به مقصد رسیده است. حالا چه فرق می‌کند چندتا؟ چه فرق می‌کند کِی و کجا؟ مهم این است که فناوریِ خودساخته و بومی ما، فناوری همۀ قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها را زیر پا له کرده است. مهم این است که ما اولین کسانی هستیم که سطل‌های آبمان را روی سر اسرائیل خالی کرده‌ایم؛ تا آنجا که امریکا خودش مستقیم به جنگمان آمد مبادا اسرائیل غرق شود. همان امریکایی که به پیروزی اسرائیل در چند روز اول آن‌قدر اطمینان داشت که نقش آدم‌های بی‌خبر از جنگ را بازی کند.  


ما جنگ را شروع نکردیم، اما این ما بودیم که عقب‌کشیدن را به آن‌ها تحمیل کردیم. آن‌ها می‌خواستند ما را از هم بتارانند و سرزمین‌مان را پاره‌پاره کنند. ما ولی تا همین جا که آمده‌ایم، پیروزیم. پیروز قطعی میدان. موشک‌ها و پهپادهای ما با وجود فناوری برترشان، با موشک‌های آن‌ها یک فرق اساسی دارند: جزء به جزء‌شان، تمام پیچ‌و‌مهره‌یشان عجین شده با قطره‌های آب وضو و آیه‌های قرآن. وقت شلیک، «وَ ما رَمَیت اِذ رَمَیت» بدرقۀ راهشان می‌شود و تا برسند به مقصد چقدر دعا و نذر و نیاز که حواله‌شان می‌شود. از بچه‌های مظلوم غزه و مردم عراق و سوریه و یمن و لبنان بگیر تا چشم‌آبی‌های آزادی‌خواه اروپایی و سیاه‌پوست‌های آفریقایی. 


ما فقط خودمان نیستیم؛ ما خدا را داریم.

و این روایت فتح اولمان است.


شبنم غفاری‌حسینی

جمعه | ۶ تیر ۱۴۰۴ | #اصفهان

مجموعه ادبی روایتخانه

ble.ir/revayat_khane


برچسب ها :