چهار شنبه, 11 تیر,1404

گل خوشبخت

تاریخ ارسال : پنجشنبه, 26 مهر,1403 نویسنده : طاهره سلطانی‌نژاد کرمان
گل خوشبخت

باشتاب و پر از عذر خواهی رسید.

کمی دیر رسیده بود.

شکلات‌ها بدون شکلات خوری و د رهمان نایلون دسته بلند و شفاف، پی قسمتشان رفته بودند و جای خالی گلدانِ مقرر، روی میز عجیب دهن کجی می‌کرد.

تند و تند از داخل پاکت بزرگ و پر وسیله‌ای که داخل دستش بود؛ یک گلدان بلور و دسته گل زیبایی در آورد و گفت کجا بذارمش؟!

از شتابزدگی‌اش خنده بر لبم آمد؛ چقدر خوب که ما برای یک قدم در راه پاره‌ی تن اسلام اینقدر هیجان و شتاب داشته باشیم.

گلدان را از دستش گرفتم و گذاشتم وسط طومارِ پهن شده روی میز! 

تا آخر ماجرا هی برش می‌داشتیم و طومار را به جلو می‌بردیم و باز می‌گذاشتیم سر جایش، درست در مرکز میز و در قلب طومار!

شاهد تمام امضا‌ها و اشک‌ها و لبخند‌ها و زمزمه‌های امروز بود این گلدان!

مراسم که تمام شد آمد دنبال گل و گلدانش...

وقتی دستش می‌دادیم گفت: "گل عروسیم بوده".

عجب گل خوشبختی! از دستان عروس تا دامن طومار حمایت از عروس خاورمیانه.


طاهره سلطانی‌نژاد

جمعه | ۲۰ مهر ۱۴۰۳ | #کرمان مصلی نمازجمعه

 


برچسب ها :