یکشنبه, 21 اردیبهشت,1404

یک تصمیم، یک سرنوشت

تاریخ ارسال : یکشنبه, 03 فروردین,1404 نویسنده : فائضه غفارحدادی تهران
یک تصمیم، یک سرنوشت

چند ثانیه وقت داشت تصمیم بگیرد.

چند پسر لات و قلچماق جلوی دختری را گرفته بودند و سعی داشتند او را به زور سوار ماشین‌شان بکنند.


برود جلو و مانع شود؟ 

یا احتیاط کند و فوقش به پلیس زنگ بزند که تا برسند کار از کار گذشته بود.


نمی‌دانم تصمیم درست کدام بود.

اما علی اولی را انتخاب کرد.

در همان چندثانیه که برای تصمیم‌گیری فرصت داشت.

جلو رفت و اعتراض کرد. پسرها قمه کشیدند و شاهرگش را زدند. بعد هم ترسیدند و فرار کردند. قلب دختر ترسیده و مستاصل وسط خیابان توی دهنش می‌زد. خدا فرشته‌ای ریزنقش ولی شجاع را برای نجاتش فرستاده بود.

آن فرشته سه سال بعد زندگی‌ش را روی تخت گذراند و روزی که در سوم یکی از فروردین‌های خدا برای همیشه پرکشید، چند نفر از تصمیمش راضی بودند. خودش، آن دختر مستاصل و احتمال زیاد خدا.


فائضه غفارحدادی

ble.ir/dimzan

یک‌شنبه | ۳ فروردین ۱۴۰۳ | #تهران


برچسب ها :