امشب فرودگاه امام خمینی شبیه یک تکه از زاگرس شده بود.
بختیاریها از گوشه و کنار ایران خودشان را رسانده بودند.
همه برای یک چیز آمده بودند: دیدن قهرمانان کشتیشان.
مردان بختیاری با دَبیت و چوقای روی دوششان و زنهایشان با لَچک و مِینا و جووه به تن صحن فرودگاه را پر کرده بودند.
خوشحالیشان سرریز میشد در صدای دهل و سُرنا و رقص محلی و دست زدنها و نگاههای پرافتخارشان.
راه درازِ دوازده ساعتی را آمده بودند، اما خستگی برایشان معنایی نداشت.
انگار با هر مدالی که کشتیگیرشان گرفته بود، غروری دوباره در رگهای ایل دویده باشد.
یکی پرچم ایران را روی شانه انداخته و یکی دستِ گل را محکم تکان میداد.
در آن لحظه هیچکس از طایفهی فلان یا خاندان بهمان نبود؛ همه یک ایل بودند، یک تبار، یک ایران.
دمِ کشتیگیرهای فرنگی گرم که با قهرمانیشان این شور و شوق را در بین مردممان انداختند. امشب بختیاریها تصویری در فرودگاه ساختند که به این زودیها از ذهنها پاک نمیشود.
آرزو صادقی
@madaare_hagh
دوشنبه | ۳۱ شهریور ۱۴۰۴ | #تهران فرودگاه امام خمینی