کانال روزمرگیهای یک دختر خانم را میبینم، از روزهای زندگیاش و گشت و گذارها در طبیعت، عکس میگذارد.
صورتاش را، با گل و استیکر میپوشاند؛ فقط چادر مشکیاش در همه عکسهایش پیداست.
مثل همه دخترهای نوجوان، رنگهای شاد و عروسک و دستبندهای فانتزی و بودن با دوستان صمیمی را دوست دارد...
از مطالب میفهمم؛ کتابخوان حرفهای است، بین کتابهای رمان و قصهها، دوستانش را جذب کتابهای مذهبی میکند؛ مثل «نماز باحال، شبیه مریم، خاتون و قوماندان، ...»
با عکس گلها، صدها بار برای امام زمان (عج) دلبری کرده است؛
عطر گل نرگسش، تا دوردستها همه را مدهوش میسازد.
از بین روزمرگیهای رنگی رنگیاش، گریزی میزند به شهدا.
رفیق شهیدش، آرمان علیوردی است و از حرفهای رفیق شهیدش میگوید:
«پایِ هر چیزی که درسته بمونید
حتی اگه؛ تنها موندید»
او دارد بین تمام روزمرگیهای قشنگش، جهاد تبیین میکند. کانالش مثل خاکریز در خط مقدم جبهه عمل میکند.
گاهی از بین عکس غذاهای خوشمزه، به دل غزه و بچههای گرسنه و رنج کشیده فلسطین، میرود و یادآوری میکند که فلان و فلان کالای اسراییلی را نخریم...
به سن رای دادن در انتخابات نرسیده؛ ولی به عشق وطن تبلیغ مشارکت میکند.
پستهایش را که مرور میکنم. پایش را از ولایت و رهبرعزیزمان، پس یا پیش نمیگذارد و با سن کم، سفارشات شهید حاج قاسم را خوب درک میکند.
یک کانال مجازی، یک خاکریز مجازی
با سلاحی از قلم، عکس، کلیپ از یک دختر ۱۴ ساله
و دنبال کنندههای همسن و سالش که خواسته و ناخواسته دلشان را گره میزدند به دل خوشی همه عالم هستی «مهدی (عج)».
چند وقتی است؛ هیچ پستی در کانال «افسانهها» بارگذاری نشدهبود!
کم کم نگران شدم؛
تا اینکه عکس گوشی همراهش را میان خاک و آوار، در پیامهای این روزها دیدم؛ فهمیدم؛
رویای شهادتش به حقیقت پیوسته...
او زندهتر از همیشه شده
یک زنده حقیقی!
به تازگی فهیمدم او
شهیده ریحانه سادات ساداتی ارمکی،
دختر شهید دانشمند هستهای کشورمان است.
حالا کنار مزارشان هستم میبینم چهرههای معصومانه خانواده شهید ساداتی ارمکی را...
مادر، پدر و بچهها
مادربزرگ و پدربزرگ
همه شهید!
به جمله روی گوشیاش، فکر میکنم
«به یمن آمدنت؛ تازه کن جهان مرا»
شهادت خانوادگیتان مبارک
صدیقه فرشته
پنجشنبه | ۱۹ تیر ۱۴۰۴ | #تهران بهشت زهرا قطعه ۴۲