
چهار شنبه, 10 اردیبهشت,1404
تا اطلاع ثانویه این اماکن تعطیل... نه تخریب است!
دختر جوانی با فرم اداری روی یکی از صندلیها نشست. لباسهایش نامرتب، دستش باندپیچی و زخمی روی قسمت راست گونهاش بود. پرسیدم: "از مصدومهای حادثهاین؟"
مشاهده »
سه شنبه, 09 اردیبهشت,1404
هیجان تلخ
دیگر خسته شدم و برای روایتنویسی به مرکز درمانی نزدیک ساحل پشتشهر رفتم که تلفن همراهم زنگ خورد. فیلمبردار حوزه هنری از پشت خط گفت: "آمادهاید؟"
مشاهده »
سه شنبه, 09 اردیبهشت,1404
من هم کمکتان میکنم
صخرهای با شیب خیلی تند و چندتا نیروی دست تنها و بردن مجروح به بالای کوه دشوار بود. خیلی قاطع و محکم گفتم: "آقا مه نیش کومه ک اِتاناِکم"
مشاهده »
سه شنبه, 09 اردیبهشت,1404
من هم یکبار او را از نزدیک دیدهام...
احمد داد زد:آقای رئیسی! محافظای شما دارن مردمو اذیت میکنن...
مشاهده »
سه شنبه, 09 اردیبهشت,1404
هنوز شهید نشده بود...
شهید شدند فهمیدم که بله، ایشان شهید بعدی برای ختم صلوات بنده هستند و آمدند خودشان را معرفی کردند...
مشاهده »
سه شنبه, 09 اردیبهشت,1404
آوار
یادم میآید چند روزی است که دارند خانه همسایه را تخریب میکنند. دو طرف سرم را ماساژ میدهم. خواب از سرم پریده است. اما سستی و بیحالیاش توی تنم مانده است...
مشاهده »