
یکشنبه, 02 دی,1403
بیروت، ایستاده در غبار - ۳۵
اگر خودش نگفته بود تپل است من جسارت نمیکردم...
مشاهده »
شنبه, 01 دی,1403
بیروت، ایستاده در غبار - ۳۴
دو دقیقه بعد از این که از کافه زدیم بیرون، علاء زنگ زد...
مشاهده »
جمعه, 30 آذر,1403
بیروت، ایستاده در غبار - ۳۳
جوان میگفت انبارهای کتاب ضاحیه را زیر آتش خالی کردیم...
مشاهده »