شنبه, 20 اردیبهشت,1404
جستجوی پیشرفته
چهار شنبه, 30 آبان,1403

بیروت، ایستاده در غبار - ۵۰

چهار نکته پراکنده درباره این روزهای لبنان

مشاهده »
سه شنبه, 29 آبان,1403

بیروت، ایستاده در غبار - ۴۹

علا می‌گوید ما چند سال قبل به خودمان آمدیم که چرا آوینی را به عربی ترجمه نکردیم؟ خب، کسی باید باشد که روایت کند، نفخه‌ی الهیِ امام چطور جوان‌های شیفته‌ی روح‌الله را آواره‌ی بیابان‌های جنوب کرد...

مشاهده »
دوشنبه, 28 آبان,1403

چهره‌ی زنانه‌ی جنگ - ۷

بعلبک بودیم و داشتیم آماده‌‌ی ‌رفتن به سوریه می‌شدیم؛ امّا روح و روان و پاره‌ای از وجود و تنم در ضاحیه مانده بود. هادی؛ پسر حمدان، زیر دست و بال خودم بزرگش کردم. شغلش شبانه‌روزی است.

مشاهده »
دوشنبه, 28 آبان,1403

هتل مدرسه

سید می‌گوید ارتباطات خوبی گرفته و می‌تواند به ستاد قزوین کمک کند. با او در مورد ویدئو پرژکتور مشورت می‌کنم.مشورت خوبی می‌دهد و خرید را هم خودش انجام می‌دهد.

مشاهده »
یکشنبه, 27 آبان,1403

ضاحیه، مقتدر مظلوم

آن چیزی که قلبشان را فشرده می‌کند خانه‌های رها شده نیست؛غم اول زن و مرد حزب‌الله شهادت سید است؛می‌گویند همه چیز ما فدای سید...

مشاهده »
یکشنبه, 27 آبان,1403

چهره‌ی زنانه‌ی جنگ - ۶

حدود ۳ شب بود. با صدای مهیبی که از انفجار خانه بغلی‌مان بلند شد، همگی با وحشت از خواب پریدیم‌. گمان می‌کردم قیامتی برپا شده. مغزم قفل کرده بود. آن لحظه نه می‌توانستم به فکر همسایه باشم، نه فامیل!

مشاهده »