یکشنبه, 17 فروردین,1404

دختر بچه‌ای دستبند بدلی گلدارش را از شب قبل پوشید و لباس عید را تنش کرد اما صبح توی بهشت چشم باز کرد. بماند که توی فضای مجازی چشممان مردم غزه را می‌بیند و گوش‌هایمان فریاد استغاثه را از گلدسته‌های مساجدشان می‌شنود و هیچ کاری از دستمان برنمی‌آید...

جمعه, 15 فروردین,1404

به تجربه می‌دانم که اگر با هر تقلا تا اذان خودم را بکشانم، به نماز صبح که می‌رسد، سطح هوشیاری‌ام افت می‌کند. این است که با خودم دو دو تا چهار تا کردم و دیدم خدا هم راضی‌تر است که...

جمعه, 15 فروردین,1404

خوش آمدی به سرزمین عدالت و برابری، جایی که نه یک نهاد، بلکه هزاران نهاد برای اجرای آن تلاش می‌کنند. ما حتی در هر خیابان، مأموری گمارده‌ایم تا عدالت را اجرا کند. خوش آمدی به دنیای هوشمند ما...

پنجشنبه, 14 فروردین,1404

گفت: «راس گفت مرده تقویم ما روز زیاد داره چند روز دیگه هم ۱۲ فروردين، بله‌برون جمهوری اسلامی ایرانه. چقدر ختم دولت‌ها و رژیم‌ها رو گرفتن اما ما هرسال داریم تو نوروز بله‌برون اقای جمهوری اسلامی ایران رو جشن می‌گیریم.»

پنجشنبه, 14 فروردین,1404

پیام را باز کردم. فیلمی ۱۲ ثانیه‌ای بود که از پنجره‌ی اتاقش در سفارت گرفته شده بود؛ ساختمان بغلی سفارت در حال سوختن بود. چند پیکر در خیابان در میان شعله‌ها می‌سوختند و صدای فریاد و جیغ از همه‌جا بلند بود.

پنجشنبه, 14 فروردین,1404

موهای بلندت را دوست داشتی. نمی‌دانم چند ماه قبل بود. از ماموریت برگشته بودی. موهات بلند شده بود. سپردی‌ش به دست دوست آرایشگرت و با یک دسته مو برگشتی خانه. نگهش داشتی.