چهار شنبه, 05 آذر,1404
جستجوی پیشرفته
چهار شنبه, 13 فروردین,1404

نماز عشق

بعد عبور از گیت، تنها مشکلم نداشتن مهر بود. چفیه، سربند و عکس آقا را برداشتم، اما مهر را فراموش کردم. خدا خیر بدهد آن خانم عربی که کنارم نشسته؛ او چند مهر اضافه همراه داشت و جبران مافات کرد.

مشاهده »
چهار شنبه, 13 فروردین,1404

بیاید زودتر بریم به غرفه‌ها برسیم...

وارد جمعیت شدیم. دختربچه‌های کوچک که چادر سر کرده بودند، بیشتر از همه توجه من را جلب می‌کردند. پسرم جانبازی را دید و گفت: «مامان این آقا چرا اینجوری راه میره؟»

مشاهده »
چهار شنبه, 13 فروردین,1404

نجات پرچم

برای بازی نجات پرچم حداقل شش بچه می‌خواستم. دست پسر بچه‌های چفیه به شانه را گرفتم: «بیاید بازی.» - نه خاله کار داریم. به چند نفر دیگر گفتم. قبول کردند. رفتم داخل غرفه. آه از نهادم درآمد. دختر لباس صورتی رفته بود...

مشاهده »
چهار شنبه, 13 فروردین,1404

آیا بر حق نیستیم؟

روز به روز اوضاع بدتر می‌شود. الان در روستای طلوسه هستيم. تمام ارتباطات قطع شده. نمی‌دانیم اطرافمان چه اتفاقی می‌افتد به جز با یک دستگاه. صدای درگیری‌های اطراف هنوز تمام نشده.

مشاهده »
سه شنبه, 12 فروردین,1404

یک پارچه...

این را تیتر کنید برسد به روزنامه‌ی کاخ سفید، برسد دست نتانیاهوی جنایت‌کار تا ببیند خون کودکان غزه، هزار مبارز آفریده.همه در خروشند، این معجزه‌ی یاران خداست.

مشاهده »
سه شنبه, 12 فروردین,1404

خانه تکانی پر ماجرا

یک ربعی از اذان گذشته بود ولی افطار کردیم. روز بعد خواستم بقیه‌ی کارها را انجام بدهم ولی چون با تعمیر کابینت باز آشپزخانه بهم ریخته بود. دوباره باید مرتبش می‌کردم بعد آشپزخانه به بزرگترین قسمت خانه رسیدم و با کمک همسرم مبل‌ها را جابجا کردیم و ...

مشاهده »