
به دنبال نشانه
دنبالِ گمشدهام میگشتم. همان پدری که دستِ نوازشگرش را بر سرِ یتیمیام بکشد. میخواستم دامنِ لباسِ عربیاش را بگیرم تا دیگر رها نشوم...
مشاهده »
اردوی جهادی دانشگاه
همه خسته بودند و تنها چیزی که میچسبید، نوشابه خنک در کنار عدس پلو بود. ناهار آماده بود، در زدند و نوشابهها را تحویل دادند. به سمت آشپزخانه رفتم تا خبر ناهار را بگیرم، که دیدم عوامل دور تا دور چیزی ایستاده و صحبت میکنند.
مشاهده »
شیخ عبدالمنعم
یک بار هم نصفه شب موشک از یک پنجره وارد شده بود و از یک پنجره دیگر بیرون رفته بود و داخل خانه منفجر نشده بود. بارها سعی کردند شیخ رو تطمیع کنند.
مشاهده »
زد به خال
منطقاش را نفهمیدم. تعقیب وگریز اشرار کجا! بردن چند نویسنده و عکاس به تجمع مردمی برای حمایت از مردم غزه کجا!درست مثل بوتههای جوانه زده لب جاده، حاج قاسم توی ذهنم سبز شد.
مشاهده »
انّا علی العهد
انگار دستم را از آن طرف تاریخ گرفته و به عاشورای غزه آورده باشند!عاشورای غزه حجت را بر همه تمام کرد. انگار روز عاشورا هنوز به شب نرسیده...
مشاهده »
عهد جهاد
چند سالی بود، کچرانلو بحران آب داشت. طوری که از ۴۰۰ خانوار روستا، ۲۵۰ خانوار از آنجا مهاجرت کردند. وقتی این گروه ساعت ۷ صبح وارد روستا شدند، اهالی آنجا نزدیک یک ساعتی بود که به پیشوازشان منتظر نشسته بودند.
مشاهده »