چهار شنبه, 05 آذر,1404
جستجوی پیشرفته
یکشنبه, 03 فروردین,1404

من مدیر این جنگم!

بعضی از خواب‌ها مثل همان شامِ آخرِ اول متن‌اند؛ یک‌سرشان توی خیال است و یک‌سرشان توی واقعیت.

مشاهده »
یکشنبه, 03 فروردین,1404

یک تصمیم، یک سرنوشت

برود جلو و مانع شود؟ یا احتیاط کند و فوقش به پلیس زنگ بزند که تا برسند کار از کار گذشته بود.نمی‌دانم تصمیم درست کدام بود. اما علی اولی را انتخاب کرد.

مشاهده »
جمعه, 01 فروردین,1404

میراث‌دار همه نبردهای حق و باطل

چهل سال پیش ایران اصرار داشت نه با صدام که دارد با نوچه‌ی غرب و آمریکا می‌جنگد و آنها دارند موشک و سلاح و بمب شیمیایی و...

مشاهده »
جمعه, 01 فروردین,1404

محمدعلی

آجرها و سنگ‌ها را کنار زد. رد خون دست‌هایش به خورد خاک رفت. رسید به پیکرت، به سجده افتاده بر سجاده، بی‌سر... اشک‌ها بی‌امان سر خوردند روی صورتش.

مشاهده »
جمعه, 01 فروردین,1404

یادداشت‌های آخر سال

حوادث بزرگ! حادثه‌ای که سال ۱۴۰۳ در مقابلش خیلی بزرگ نیست. مقدمهٔ جمع‌و‌جوریست. مقدمه‌ای که خیلی از دغدغه‌ها و علاقه‌مندی‌هایم در مقابلش رنگ باخت.

مشاهده »
چهار شنبه, 29 اسفند,1403

خانوادهٔ عیاش

می‌دانستم نزدیک شش هفت ساعت زیر آوار بوده. فکر کنم عائشه که می‌گفت اسم مادر شهیدش بود. ولی توی آن شب بارانی کلمات و حرف‌هایی که ازش می‌فهمیدم تاریکی و آب جمع شده بود و کامیون بزرگ و این‌ها بود.

مشاهده »