
آیا یاوری هست؟
آیا لازم است باز برایتان تاریخ تکرار شود؟ آنهایی که دم از حسینی بودن میزنند کجای این جهان نشستهاند؟میخواهی بنْشینی و اجازه بدهی دوباره قوم کفار با هلهله و خندیدن بر غریبی مولایت، نگذارند صدایش به همگان برسد؟چه بر دل مولایمان آوردهایم؟
مشاهده »
کابوس
باز میکنم، زندهام...راستی بچههایم کجایند؟بیهدف میدوم...وای بچههایم...
مشاهده »
وَ یُطعِمونَ الطَّعام...
بعد از ظهر، گرسنه و خسته رسیدیم تهران. غذایی هم نبود. به اندازه دو سه نفر غذا از تهِ دیگها جمع کردند.آقامهدی بشقابها را گذاشت جلوی منافقین.گرسنه از زندان آمدیم بیرون...
مشاهده »
نگاه و دیگر هیچ...
مگر میشود آدم باشد و بگذارد زن و بچههای بیگناه گرسنگی و تشنگی بکشند؟ مگر میشود آدم رگ غیرتش سر جایش باشد و اجازه بدهد خون گلوی پسر شش ماههای به زمین بریزد و صاحب تیر، جان سالم به در ببرد؟
مشاهده »
رقص مرگ اسرائیل
کاش کسی سر برآورد از این آوار انسانی و سید حسن را تکثیر کند در درون روحهای آزاده جهان. با هر انفجار، باهر شهید، نبضها تندتر میزند.انگار زمان بیشتر از قبل تقلا میکند.
مشاهده »
سلطان روایتها
عشق خودش قربانی روایتهای اول است. روایتی که روکش اتوکشیدهای بر ابتذال تنانه انداخته و اسمش را گذاشته عشق. بازش نمیکنم چون به گواه خود پهلویها و هم تاریخ، نه شاه و نه فرح آنقدرها سر به راه نبودند که دل در گرو عشق پاک بگذارند...
مشاهده »