چهار شنبه, 11 تیر,1404
جستجوی پیشرفته
پنجشنبه, 08 آذر,1403

ضیافت‌گاه - ۷

نزدیکی‌های حرم ساکن می‌شویم...

مشاهده »
پنجشنبه, 08 آذر,1403

جنگ به روستای ما آمده بود - ۶

این روزها مدام خبر شهادتشان را می‌شنویم. یکی یک هفته بعد از عقد. یکی دو ماه، یکی یک ماه، یکی هفته بعد قرار بوده جشن ازدواجش باشد. یکی یک هفته بعد از ازدواج. یکی همسرش باردار است. بعضی از بچه‌های شهداء بعد از شهادت پدرشان به دنیا آمدند.

مشاهده »
پنجشنبه, 08 آذر,1403

بازگشت - ۶

مردم دارند برمی‌گردند به خانه‌هایشان. روی همان خرابه‌ها خیمه بزنند. کم کم به جای صدای غرش هواپیماها، صدای سرودهای مقاومت از ماشین‌ها پخش می‌شود. شاید هم صدای جولیا پطرس که محکم می‌خواند: الحقّ سلاحی و أقاوم...

مشاهده »
پنجشنبه, 08 آذر,1403

انسانیت زیر آتش

آن روز هم حاج قاسم ما در زیر آتش داعش حواسش بود که باید اجازه بگیرد از صاحب‌خانه برای ورود به منزلش... و اگر نبود نامه‌ای بگذارد و حلالیت بطلبد بابت حضور بی‌اجازه و خسارتی جزئی که شاید همرزمانش برجای گذاشته باشند و آن لابه‌لا چند اسکناس هم بابت خسارت گوشه نامه کنار بگذارد....

مشاهده »
پنجشنبه, 08 آذر,1403

چهارشنبه‌های نورانی

ها را کثیف کند، می‌گویم چطور است فعلا کلاس را تعطیل کنیم؟؟ بچه‌ها که همگی شیفت صبح هستند و نمی‌شود از روشنایی روز هم استفاده کرد، بچه‌ها دوباره شلوغ می‌کنند که نه! تعطیل نکنیم، مریم که تا الان ساکت نشسته، کمی سر جای خود جابجا می‌شود؛ خانم اجازه! مادربزرگم یک مهتابی شارژی داره، می‌تونم هفته‌ی آینده اونو بیارم! کمی به فکر فرو می‌روم، لپ کوچولویش را که از روسری زده بیرون محکم می‌کشم...

مشاهده »