چهار شنبه, 05 آذر,1404
جستجوی پیشرفته
شنبه, 01 دی,1403

بیروت، ایستاده در غبار - ۳۴

دو دقیقه بعد از این که از کافه زدیم بیرون، علاء زنگ زد...

مشاهده »
شنبه, 01 دی,1403

هستیم، هستید؟!

با یک خانم جوان هم صحبت شدم. گفت که امروز شهدا من را به مراسمشان دعوت کردند. مدتهاست از آمدن به همچین فضاهایی محروم شده‌ام.علتش را پرسیدم...

مشاهده »
جمعه, 30 آذر,1403

چهره‌ی زنانه‌ی جنگ - ۱۲

تصمیم در مورد آینده‌ی نامعلومی که انتظارمان را می‌کشید، کار سختی بود. قبل از هر تصمیمی، نیاز داشتیم شرایط فعلی را بپذیریم و برایش آمادگی ذهنی داشته باشیم...

مشاهده »
جمعه, 30 آذر,1403

بیروت، ایستاده در غبار - ۳۳

جوان می‌گفت انبارهای کتاب ضاحیه را زیر آتش خالی کردیم...

مشاهده »
جمعه, 30 آذر,1403

جشن تکلیف زینب

روزهای جنگ زینب به من می‌گفت جنگ که تمام بشود مردم روستا به تعداد شهدایشان افتخار می‌کنند و کسانی که شهید نداده‌اند خجالت می‌کشند.

مشاهده »
پنجشنبه, 29 آذر,1403

یا سلام سلم

با غم از کودکان آواره و ترسان و لرزان غزه سخن می‌گفت و نگاهش می‌چرخید به کودکان خودش و مروارید اشک روان می‌شد.مصمم‌تر زیر آتش باران موشک و پهباد صهیون باز به خط مقدم می‌رفت.

مشاهده »